تجربه رفتن به کلاسای قلمچی :
سلام پارسال که دوازدهمی بودم خانوادم تصمیم گرفتن منو بزارن قلمچی و منو از تابستون چهارتا درس رو نوشتن که اگه اشتباه نکنم پنجاه میلیونو خورده ای شد.
یه زنه که اونجا کار میکرد اصرار داشت که اره بیا ازمون ثبت نام کن فلانه مشاور میدیم و چون ما اون موقع چیزی نمیدونستیم خانوادم اونو هم قبول کردن و بیشتر از اون شد پولش
راجب فضاش بگم که واقعا افتضاح بود چرا؟ استاد مرد بود و ما هممون دختر بودیم. دخترای دیگه کاری جز کراش زدن رو استاد ها، غیبت کردن و دعوا کردن با همدیگه رو نداشتن وسط تدریس استادا کرم میریختن با همچیه ادم کار داشتن هرکاری هم میکردن غیر از درس خوندن
راجب ازموناشم که الان اکثرا میدونید سخت و غیر استاندارد ولی بازم بد نبود
استادا هم بد نبودن خدایی مخصوصا استاد ریاضیمون واقعا عالی بود فقط زیست بود که دلقک بازی داشت اسمش رامین معصومی بود که ایشون دلقک خالص بودن درس رو ول میکرد کصشعر میگفت وسط درس از پولش میگفت از کارایی که کرده بود درس دادنش افتضاح تو یک ساعت و نیم که کلاس داشتیم یک فصلو تموم میکرد ولی چی؟ یک ساعت فقط زر میزدن نیم ساعت اخر یه جوری تند تند و خلاصه میگفت که نمیفهمیدیم حالا شاید بگید چرا اعتراض نمیکردیم که اینم بر میگشت به بانمک بازیش و کراش زدن دخترا که جرعت نداشتی بری چیزی بگی به کسی چون نود درصد کلاس دوسش داشتن حتی با اینکه میدونستن بد درس میده
اخر سر هم با اینکه با ما جلسه داشتن و اصلا نیومدن! ما پول داده بودیم رفتیم اعتراض کردیم گفتن نمیاد رفته واسه خودش کلاس برداشته بدون اینکه بگه دیگه هم اینجا نمیاد بعد جالبه این اقا همش میرفت کتاب چاپ میکرد میچپوند به بچه ها
خود اموزشگاه هم همینطور بود به زور کتابای قلمچی رو میکردن تو پاچت و جوری بودن که اره ما تخفیف میدیم از ما بخرید که زر میزدن بعد چون پاسخنامه رو از سوالات جدا داده بودن راحت یک و نیم پول کتاب زیست شد که فهمیدم کتابای ابیه قلمچی افتضاحه انقدر بد بود که با منبع دیگه شروع کردم.
- 🤮
سلام پارسال که دوازدهمی بودم خانوادم تصمیم گرفتن منو بزارن قلمچی و منو از تابستون چهارتا درس رو نوشتن که اگه اشتباه نکنم پنجاه میلیونو خورده ای شد.
یه زنه که اونجا کار میکرد اصرار داشت که اره بیا ازمون ثبت نام کن فلانه مشاور میدیم و چون ما اون موقع چیزی نمیدونستیم خانوادم اونو هم قبول کردن و بیشتر از اون شد پولش
راجب فضاش بگم که واقعا افتضاح بود چرا؟ استاد مرد بود و ما هممون دختر بودیم. دخترای دیگه کاری جز کراش زدن رو استاد ها، غیبت کردن و دعوا کردن با همدیگه رو نداشتن وسط تدریس استادا کرم میریختن با همچیه ادم کار داشتن هرکاری هم میکردن غیر از درس خوندن
راجب ازموناشم که الان اکثرا میدونید سخت و غیر استاندارد ولی بازم بد نبود
استادا هم بد نبودن خدایی مخصوصا استاد ریاضیمون واقعا عالی بود فقط زیست بود که دلقک بازی داشت اسمش رامین معصومی بود که ایشون دلقک خالص بودن درس رو ول میکرد کصشعر میگفت وسط درس از پولش میگفت از کارایی که کرده بود درس دادنش افتضاح تو یک ساعت و نیم که کلاس داشتیم یک فصلو تموم میکرد ولی چی؟ یک ساعت فقط زر میزدن نیم ساعت اخر یه جوری تند تند و خلاصه میگفت که نمیفهمیدیم حالا شاید بگید چرا اعتراض نمیکردیم که اینم بر میگشت به بانمک بازیش و کراش زدن دخترا که جرعت نداشتی بری چیزی بگی به کسی چون نود درصد کلاس دوسش داشتن حتی با اینکه میدونستن بد درس میده
اخر سر هم با اینکه با ما جلسه داشتن و اصلا نیومدن! ما پول داده بودیم رفتیم اعتراض کردیم گفتن نمیاد رفته واسه خودش کلاس برداشته بدون اینکه بگه دیگه هم اینجا نمیاد بعد جالبه این اقا همش میرفت کتاب چاپ میکرد میچپوند به بچه ها
خود اموزشگاه هم همینطور بود به زور کتابای قلمچی رو میکردن تو پاچت و جوری بودن که اره ما تخفیف میدیم از ما بخرید که زر میزدن بعد چون پاسخنامه رو از سوالات جدا داده بودن راحت یک و نیم پول کتاب زیست شد که فهمیدم کتابای ابیه قلمچی افتضاحه انقدر بد بود که با منبع دیگه شروع کردم.
- 🤮
تجربههای حرفهای
0
پسند
نظرات
10 نظراگه برمیگشتم عقب هیچوقت سراغش نمیرفتم چون فقط انگیزم و باهاش از دست دادم
گول کلاس و کتابای مختلف و مشاورای بی سوادو اینا رو نخون خودتی و خووودت همین
من خودم خوندم مشاور خواستی من مشاورم هست باسواده شمارشو میدم
ولی خداییش خودتو سردرگم هزار منبع و کلاس اینا نکن
من و دوستام خودمون خوندیم زیاد تست زدیم
الانم دانشگاه دولتی رشته خوب میخونیم
من که فیزیوتراپی میخونم
اصلا به کلاس نیست ته تهش چن ماه مشاور بگیرید مشاور من خانم نادری بود خواستین شمارشو بدم خیلی مناسب میگیره