تجربه زندگی با جن :
سلام دوستان میخوام تجربه زندگی با جن رو بهتون بگم
من یه دختر ۲۵ ساله هستم که از دوازده سیزده سالگی درگیر این موضوع هستم
من از بچگی دختر نترس و پر دل و جرعتی بودم و بابتش خداروشکر میکنم وگرنه تا الان صدبار سکته کرده بودم، اوایل هیچ درکی از اجنه یا موجودات ماورایی نداشتم وقتی به شکل ادم های اطرافم میدیدم یا وسایلم گم میشد فک میکردم که توهم زدم حتی چندباری که به خونوادم گفتم گفتن که داری توهم میزنی و زایده فکرو خیالاته وقتی پونزده سالم شد دیگه مطمعن بودم که اجنه هستن که اذیتم میکنن یه مدت خیلی درگیر بودم همه وسایل هامو جابه جا میکردن یا برمیداشتن بعد چند روز دوباره میزاشتن سرجاش یا تو خواب اذیتم میکردن یا به چشمم میومدن
یه روز که خونه تنها بودم تو اتاقم داشتم درس میخوندم مامانمو دیدم که اومد یه نگاه بد بهم کرد و رفت سمت انباری میخواستم مطمعن بشم که توهم نبوده پشت سرش رفتم انباری ولی هیچکس نبود به مامانم که زنگزدم گفت بیرونه یبارم تو اشپزخونه کنار مامانم بودم که یهو خودمو روبه روم دیدم یهو شوکه شدمو جیغ زدم اینحا بود که خونوادم به این باور رسیدن که من توهم نمیزنم چندجا پیش دعانویس رفتیم همشونم تایید کردن گفتن احتمالا یه بلایی ناخاسته سرشون اوردی که دارن تلافی میکنن ولی من کاری نکردم یا اگه کردم یادم نمیاد هنوزم که هنوزه اذیتم میکنن چند شب پیش خواب دیدم موهامو دارن می بافن وقتی بیدار شدم دیدم موهام بافته شده،یه شبم موقه خواب بود خواستم بخوابم یه سایه خیلی قد بلند لاغر پشت پنجره افتاده بود چون لامپ ها خاموش بودن خیلی اهمیت ندادم خودمو گول زدم که سایه درخت هستش وقتی پتو کشیدم روم خواستم بخوابم دیگه سایه اونجا نبود چون به پهلو خوابیده بودم پشتم دراز کشیده بود یهو دستمو نگهداشت و یک پای لاغررر دراز و سیاه پر مو از رو پهلوم دراز کرد خودشو نمیدیدم ولی پای درازش محکم پهلوهامو نگه داشته بود رو میدیدم هرکاری کردم نتونستم جیغ بزنم بعد کلی تقلا به زور بسم الله گفتم و رفت تا صبح نتونستم از فکرو خیال بخوابم نمیدونم کی قراره دست از سرم بردارن و یه نفس راحت بکشم حس میکنم تا اخر عمر کنارم هستن پیش هر دعانویسی که رفتم هیچ اثری نداشت بعضیاشون تاثیر موقتی داشتن و بعد چندماه دوباره برمیگشتن
اگر کسی هست که تجربه این چنینی داشته و راهکارشو بلده لطفا تو کامنت ها بهم بگه ممنون.
- 🐵
سلام دوستان میخوام تجربه زندگی با جن رو بهتون بگم
من یه دختر ۲۵ ساله هستم که از دوازده سیزده سالگی درگیر این موضوع هستم
من از بچگی دختر نترس و پر دل و جرعتی بودم و بابتش خداروشکر میکنم وگرنه تا الان صدبار سکته کرده بودم، اوایل هیچ درکی از اجنه یا موجودات ماورایی نداشتم وقتی به شکل ادم های اطرافم میدیدم یا وسایلم گم میشد فک میکردم که توهم زدم حتی چندباری که به خونوادم گفتم گفتن که داری توهم میزنی و زایده فکرو خیالاته وقتی پونزده سالم شد دیگه مطمعن بودم که اجنه هستن که اذیتم میکنن یه مدت خیلی درگیر بودم همه وسایل هامو جابه جا میکردن یا برمیداشتن بعد چند روز دوباره میزاشتن سرجاش یا تو خواب اذیتم میکردن یا به چشمم میومدن
یه روز که خونه تنها بودم تو اتاقم داشتم درس میخوندم مامانمو دیدم که اومد یه نگاه بد بهم کرد و رفت سمت انباری میخواستم مطمعن بشم که توهم نبوده پشت سرش رفتم انباری ولی هیچکس نبود به مامانم که زنگزدم گفت بیرونه یبارم تو اشپزخونه کنار مامانم بودم که یهو خودمو روبه روم دیدم یهو شوکه شدمو جیغ زدم اینحا بود که خونوادم به این باور رسیدن که من توهم نمیزنم چندجا پیش دعانویس رفتیم همشونم تایید کردن گفتن احتمالا یه بلایی ناخاسته سرشون اوردی که دارن تلافی میکنن ولی من کاری نکردم یا اگه کردم یادم نمیاد هنوزم که هنوزه اذیتم میکنن چند شب پیش خواب دیدم موهامو دارن می بافن وقتی بیدار شدم دیدم موهام بافته شده،یه شبم موقه خواب بود خواستم بخوابم یه سایه خیلی قد بلند لاغر پشت پنجره افتاده بود چون لامپ ها خاموش بودن خیلی اهمیت ندادم خودمو گول زدم که سایه درخت هستش وقتی پتو کشیدم روم خواستم بخوابم دیگه سایه اونجا نبود چون به پهلو خوابیده بودم پشتم دراز کشیده بود یهو دستمو نگهداشت و یک پای لاغررر دراز و سیاه پر مو از رو پهلوم دراز کرد خودشو نمیدیدم ولی پای درازش محکم پهلوهامو نگه داشته بود رو میدیدم هرکاری کردم نتونستم جیغ بزنم بعد کلی تقلا به زور بسم الله گفتم و رفت تا صبح نتونستم از فکرو خیال بخوابم نمیدونم کی قراره دست از سرم بردارن و یه نفس راحت بکشم حس میکنم تا اخر عمر کنارم هستن پیش هر دعانویسی که رفتم هیچ اثری نداشت بعضیاشون تاثیر موقتی داشتن و بعد چندماه دوباره برمیگشتن
اگر کسی هست که تجربه این چنینی داشته و راهکارشو بلده لطفا تو کامنت ها بهم بگه ممنون.
- 🐵
تجربههای الهی و معنوی
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!