تجربه ی داشتنِ برادر بزرگتر :
بچه ها تجربه ی جالبی نیست
البته داداش داریم تا داداش
کسایی رو دیدم ک داداششون به شدت پایه بوده و همیشه هلشون داده ب سمت جلو جهت پیشرفت بیشتر
و خب کسایی هم هستن مث داداش خودم
قبلا ک وقتی با یکی داشتم چت میکردم یهو گوشی رو از دستم میکشید میگفت با کی چت میکنی، و گوشیمو زیر و رو میکرد
یا مثلا من همیشه عاشق رنگ قرمز بودم ولی هیچوقت نشده ی شال یا ی مانتوی قرمز داشته باشم یا حتی رنگای روشنِ دیگه، چون میگه باعث جلب توجه میشی :/
یا مثلا هروقت موهامو میبافم از پشت سرم اون دسته موی بافته شده مشخص میشه میگه این چیه جمش کن ک چی بشه میخوای جلب توجه کنی با این کارات؟
وقتی مهمونی یا تولد دعوت میشدیم هیچوقت جرعت اینو نداشتم ک منم با بقیه برقصم چون بعدش میدونستم قراره ی دعوای حسابی راه بندازه 🫠
ی بار یادمه ۷ سالم بود عروسی دعوت بودیم و من لباس عروس پوشیده بودم چقد ذوق داشتم
چقد سر اون لباس منه ۷ ساله کتک خوردم و گریه کردم اون شب =)
حالا که بزرگ شدم رابطه ی خوبی نداریم باهم
خیلی وقتا وسط بحث کردن بهم میگه مفت خوری کارت شده مفت خوری کردن غرورم خیلی میشکنه =))
دیگه اگه به رنگ قرمز یا رنگای دیگه گیر نده
من خودم نمیتونم لباس یا شال این رنگی بپوشم و سر کنم
این ترسه همیشه باهامه
وقتی برام مشکلی پیش میاد تا جایی که بتونم نمیذارم بفهمه چی شده
چون اگه بفهمه انقد تحقیرم میکنه انقد بیشتر محدودم میکنه که اون یدونه مشکلم میشه ده تا مشکل :]
خلاصه اگه با آدمای سالمی زندگی میکنید
قدرشون رو بدونید
خانواده ی خوب واسه خیلیا یه آروزعه...
- 💔
بچه ها تجربه ی جالبی نیست
البته داداش داریم تا داداش
کسایی رو دیدم ک داداششون به شدت پایه بوده و همیشه هلشون داده ب سمت جلو جهت پیشرفت بیشتر
و خب کسایی هم هستن مث داداش خودم
قبلا ک وقتی با یکی داشتم چت میکردم یهو گوشی رو از دستم میکشید میگفت با کی چت میکنی، و گوشیمو زیر و رو میکرد
یا مثلا من همیشه عاشق رنگ قرمز بودم ولی هیچوقت نشده ی شال یا ی مانتوی قرمز داشته باشم یا حتی رنگای روشنِ دیگه، چون میگه باعث جلب توجه میشی :/
یا مثلا هروقت موهامو میبافم از پشت سرم اون دسته موی بافته شده مشخص میشه میگه این چیه جمش کن ک چی بشه میخوای جلب توجه کنی با این کارات؟
وقتی مهمونی یا تولد دعوت میشدیم هیچوقت جرعت اینو نداشتم ک منم با بقیه برقصم چون بعدش میدونستم قراره ی دعوای حسابی راه بندازه 🫠
ی بار یادمه ۷ سالم بود عروسی دعوت بودیم و من لباس عروس پوشیده بودم چقد ذوق داشتم
چقد سر اون لباس منه ۷ ساله کتک خوردم و گریه کردم اون شب =)
حالا که بزرگ شدم رابطه ی خوبی نداریم باهم
خیلی وقتا وسط بحث کردن بهم میگه مفت خوری کارت شده مفت خوری کردن غرورم خیلی میشکنه =))
دیگه اگه به رنگ قرمز یا رنگای دیگه گیر نده
من خودم نمیتونم لباس یا شال این رنگی بپوشم و سر کنم
این ترسه همیشه باهامه
وقتی برام مشکلی پیش میاد تا جایی که بتونم نمیذارم بفهمه چی شده
چون اگه بفهمه انقد تحقیرم میکنه انقد بیشتر محدودم میکنه که اون یدونه مشکلم میشه ده تا مشکل :]
خلاصه اگه با آدمای سالمی زندگی میکنید
قدرشون رو بدونید
خانواده ی خوب واسه خیلیا یه آروزعه...
- 💔
تجارب نود دادن و ندادن
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!