تجربه ی دو سال پشت کنکوری برای قبولی پزشکی :
سلام من پسرم الان ۲۷ سالمه، پدر و مادرم هم بازنشسته فرهنگی هستن.
من میخوام بگم که سه بار کنکور دادم یعنی دو سال پشت موندم. سال سوم کنکور به خاطر خدمت سربازی یه رشته ی چرت تو دانشگاه پیامنور زدم که بعدا مشکل برام ایجاد نکنه. اون موقع ها به خاطر خامی خودم و شستشوی مغزی که از طرف والدین و اطرافیان شده بودم دنیا رو فقط تو پزشکی میدیدم.(البته اینو بگم آرزوی من برنامه نویسی بود استعداد و علاقه اش رو داشتم ولی ببینید چیشد که پزشکی قبول شدن تنها هدف زندگی ام شد و اگه پزشکی قبول نمیشدم انگار زندگیم رو باخته بودم)
دوران پشت کنکوری دوران خیلی بدی بود، جوون ترین دوران ام رو تو خونه بودم و همیشه در حسرت بود، گوشی رو ازم میگرفتن که خدایی نکرده نرم اینستا، به آهنگ گوش دادنم گیر میدادن، به فوتبال نگاه کردنم گیر میدادن، حق نداشتم برم بشینم پارک و ... خلاصه دوران خیلی دارکی بود.
بالاخره سال سوم از پردیس پزشکی قبول شدم، الان هم اینترن ام و سال آخرمه ولی هیچ چیز اون چیزی نبود که تو گوشم میخوندن ولی دوستم سال اول پرستاری قبول شد،. سربازی شو تموم کرد، زن گرفت و ازمون استخدامی قبول شد بعد کنارش کار دیگه میکنه و ... اما من همچنان شهریه میدم و با این سنم از خونواده پول تو جیبی میگیرم.
الان هی از خودم سوال میکنم آیا ارزشش رو داشت دو سال پشت بمونم و ۷ سال درس بخونم و دیگه تابستونا تعطیل نداشته باشم و برنگردم خونه و این همه کشیک مزخرف رو تحمل کنم، تازه بعدش برم سربازی و تو ۳۰ سالگی بشم پزشک عمومی!!! راستشو بخوای ارزشش رو نداشت.
- 💔
سلام من پسرم الان ۲۷ سالمه، پدر و مادرم هم بازنشسته فرهنگی هستن.
من میخوام بگم که سه بار کنکور دادم یعنی دو سال پشت موندم. سال سوم کنکور به خاطر خدمت سربازی یه رشته ی چرت تو دانشگاه پیامنور زدم که بعدا مشکل برام ایجاد نکنه. اون موقع ها به خاطر خامی خودم و شستشوی مغزی که از طرف والدین و اطرافیان شده بودم دنیا رو فقط تو پزشکی میدیدم.(البته اینو بگم آرزوی من برنامه نویسی بود استعداد و علاقه اش رو داشتم ولی ببینید چیشد که پزشکی قبول شدن تنها هدف زندگی ام شد و اگه پزشکی قبول نمیشدم انگار زندگیم رو باخته بودم)
دوران پشت کنکوری دوران خیلی بدی بود، جوون ترین دوران ام رو تو خونه بودم و همیشه در حسرت بود، گوشی رو ازم میگرفتن که خدایی نکرده نرم اینستا، به آهنگ گوش دادنم گیر میدادن، به فوتبال نگاه کردنم گیر میدادن، حق نداشتم برم بشینم پارک و ... خلاصه دوران خیلی دارکی بود.
بالاخره سال سوم از پردیس پزشکی قبول شدم، الان هم اینترن ام و سال آخرمه ولی هیچ چیز اون چیزی نبود که تو گوشم میخوندن ولی دوستم سال اول پرستاری قبول شد،. سربازی شو تموم کرد، زن گرفت و ازمون استخدامی قبول شد بعد کنارش کار دیگه میکنه و ... اما من همچنان شهریه میدم و با این سنم از خونواده پول تو جیبی میگیرم.
الان هی از خودم سوال میکنم آیا ارزشش رو داشت دو سال پشت بمونم و ۷ سال درس بخونم و دیگه تابستونا تعطیل نداشته باشم و برنگردم خونه و این همه کشیک مزخرف رو تحمل کنم، تازه بعدش برم سربازی و تو ۳۰ سالگی بشم پزشک عمومی!!! راستشو بخوای ارزشش رو نداشت.
- 💔
تجربههای حرفهای
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!