تجربه ی از دست دادن همسر :
سلام من یه خانم ۵۳ ساله هستم همسرم حدودا ۱۰ ساله به رحمت خدا رفته
یک دختر دارم و یک پسر
وقتی همسرم فوت شد بچه هام خیلی بچه سن بودن و بزرگ کردنشون تو این زمونه بدون پشت و مشت خیلی سخته
وقتی همسرم به رحمت خدا رفت خودم مجبور شدم برم سرکار
نه خونه ای به اسم همسرم بوده نه زمینی نه ماشینی هیچی.. هیچ ارثی به من یا بچه هام نرسید یا حقوقی چیزی نبود که بشه زندگی رو باهاش گذروند
من موندم و دوتا بچه و این زندگی
خودم سرکار رفتم دختر پسرم مدرسه رو تموم کردن فرستادم دانشگاه و مدرک گرفتن الان هرکدوم دستشون تو جیب خودشونه
قید جوونی خودم رو زدم ولی نذاشتم آب تو دلشون تکون بخوره، همیشه هرچی خواستن تا جایی که در توانم بوده گفتم چشم
چندسال اول بهم میگفتن تو هنوز جوانی ازدواج کن ولی من به خاطر بچه هام اینکارو نکردم
عشق رو یکبار تجربه کردم
درسته وضع مالی خوبی نداشتیم ولی من واقعا عاشق همسرم بودم و غیر از اون هیچکس رو نخواستم تا الان،از الان به بعد هم نمیخوام
اگر بخوام یک نصیحت کنم به خانم ها میگم که هیچوقت قید خودشون رو نزنن
بچه های من درسته سختی کشیدن بهشون حق میدم محبت پدر رو ندیدن ولی هربار هرچی میشه میگن مگه تو برای ما چکار کردی
من از جوونی خودم گذشتم
روزی ۱۲ ساعت براتون کار کردم
هم پدر بودم هم مادر
سخته
هرکسی نمیتونه این هارو درک کنه
تجربه ی تلخی هستش امیدوارم هیچکس این هارو تجربه نکنه
- 💔
سلام من یه خانم ۵۳ ساله هستم همسرم حدودا ۱۰ ساله به رحمت خدا رفته
یک دختر دارم و یک پسر
وقتی همسرم فوت شد بچه هام خیلی بچه سن بودن و بزرگ کردنشون تو این زمونه بدون پشت و مشت خیلی سخته
وقتی همسرم به رحمت خدا رفت خودم مجبور شدم برم سرکار
نه خونه ای به اسم همسرم بوده نه زمینی نه ماشینی هیچی.. هیچ ارثی به من یا بچه هام نرسید یا حقوقی چیزی نبود که بشه زندگی رو باهاش گذروند
من موندم و دوتا بچه و این زندگی
خودم سرکار رفتم دختر پسرم مدرسه رو تموم کردن فرستادم دانشگاه و مدرک گرفتن الان هرکدوم دستشون تو جیب خودشونه
قید جوونی خودم رو زدم ولی نذاشتم آب تو دلشون تکون بخوره، همیشه هرچی خواستن تا جایی که در توانم بوده گفتم چشم
چندسال اول بهم میگفتن تو هنوز جوانی ازدواج کن ولی من به خاطر بچه هام اینکارو نکردم
عشق رو یکبار تجربه کردم
درسته وضع مالی خوبی نداشتیم ولی من واقعا عاشق همسرم بودم و غیر از اون هیچکس رو نخواستم تا الان،از الان به بعد هم نمیخوام
اگر بخوام یک نصیحت کنم به خانم ها میگم که هیچوقت قید خودشون رو نزنن
بچه های من درسته سختی کشیدن بهشون حق میدم محبت پدر رو ندیدن ولی هربار هرچی میشه میگن مگه تو برای ما چکار کردی
من از جوونی خودم گذشتم
روزی ۱۲ ساعت براتون کار کردم
هم پدر بودم هم مادر
سخته
هرکسی نمیتونه این هارو درک کنه
تجربه ی تلخی هستش امیدوارم هیچکس این هارو تجربه نکنه
- 💔
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!