تجربه ی از دست دادن همسر :
سلام
من سال ۱۴۰۰ همسرم رو از دست دادم و ازون موقع به بعد نتونستم مثل یه آدم عادی زندگی کنم .
وقتی ازدواج کردیم وضعیت مالی خوبی نداشتم و بنا براین شد که تا خرید خونه همراه مادرم زندگی کنیم . اون انقدر مهربون و خانوم بود که قبول کرد و هیچ وقت گلایه نکرد ولی من انقدر خودخواه بودم که همه اینا رو پای وظیفش گذاشتم و میگفتم اگه دوسم داره باید با شرایطم بسازه
جدا ازینکه چقدر از مادر و خواهرم گوشه کنایه شنید و دم نزد من هم بیشتر اوقات رفتار خوبی باهاش نداشتم و همیشه تحت تاثیر حرفایی بودم که مادرم پشت سرش میزد
با اینکه بعضی وقتا میدیدم حق با مادرم نیست اما باز هم از همسرم میخواستم با مادرم مدارا کنه و حرفی بهش نزنه.
تو دو سالی که با من زندگی کرد فقط یه بار بردمش مسافرت با اینکه میدونستم چقدر سفر رفتن رو دوست داره.
در حقش کوتاهی کردم و حالا عذاب وجدان دست از سرم برنمیداره
آرزوم شده که یک بار دیگه ببینمش و ازش بخوام منو ببخشه .
ازتون خواهش میکنم اشتباه منو تکرار نکنید گاهی خیلی زود برای جبران دیر میشه.
من فکر میکردم نهایت یه سال دیگه براش خونه میگیریم و اونوقت خودمم از گل نازک تر نمیگم بهش و هیچوقت به خوابم نمیدیدم که قراره زود از دستش بدم .
- 💔
سلام
من سال ۱۴۰۰ همسرم رو از دست دادم و ازون موقع به بعد نتونستم مثل یه آدم عادی زندگی کنم .
وقتی ازدواج کردیم وضعیت مالی خوبی نداشتم و بنا براین شد که تا خرید خونه همراه مادرم زندگی کنیم . اون انقدر مهربون و خانوم بود که قبول کرد و هیچ وقت گلایه نکرد ولی من انقدر خودخواه بودم که همه اینا رو پای وظیفش گذاشتم و میگفتم اگه دوسم داره باید با شرایطم بسازه
جدا ازینکه چقدر از مادر و خواهرم گوشه کنایه شنید و دم نزد من هم بیشتر اوقات رفتار خوبی باهاش نداشتم و همیشه تحت تاثیر حرفایی بودم که مادرم پشت سرش میزد
با اینکه بعضی وقتا میدیدم حق با مادرم نیست اما باز هم از همسرم میخواستم با مادرم مدارا کنه و حرفی بهش نزنه.
تو دو سالی که با من زندگی کرد فقط یه بار بردمش مسافرت با اینکه میدونستم چقدر سفر رفتن رو دوست داره.
در حقش کوتاهی کردم و حالا عذاب وجدان دست از سرم برنمیداره
آرزوم شده که یک بار دیگه ببینمش و ازش بخوام منو ببخشه .
ازتون خواهش میکنم اشتباه منو تکرار نکنید گاهی خیلی زود برای جبران دیر میشه.
من فکر میکردم نهایت یه سال دیگه براش خونه میگیریم و اونوقت خودمم از گل نازک تر نمیگم بهش و هیچوقت به خوابم نمیدیدم که قراره زود از دستش بدم .
- 💔
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!