تجربه ی خیانت به همسر:

سلام پسرم ۳۵ ساله
همسری مهربون و فدا کار دارم
همراه یه پسر۶ماهه و دختر ۴ساله
خواهش میکنم خواهش میکنم ازهمه کسایی که این پیام رو میبینن چه مجرد چه متاهل خیانت نکنید.
من دوران مجردی با دخترهای زیادی در ارتباط بودم ولی تا حالا با زن شوهردار رفیق نبودم.
از وقتی ازدواج کردم به هیچکس فکری نکردم به جز خانومم تا اینکه عموم زن گرفت ۱۵ سال کوچیکتر و فامیل که از من یک سال کوچیکتر بود و همبازی بودیم باهم.وقتی زن عموم شد خیلی خوشحال شدم چون شهرستان بودن نمیتونستم ببینمش از اینکه زن عموم شده بود و اومده بود طبقه سوم ما زندگی کنه خیلی خوشحال بودم.
خلاصه تو زندگیش صاحب فرزند اول شدو مشکلات زندگی زیاد.
هر روز و هرشب با من درتماس بود درد و دل می‌کرد تا اینکه این درد و دلا تبدیل به رفاقت شد.
بحث سکس اومد وسط عموم هر ۴ ۵ روز یک بار میومد خونه.
منم که متاهل بودم با زن عموم ریختم رو هم.باهم سکس داشتیم بعد هر بار سکس پشیمون عذاب وجدان داشتم.تا اینکه سال۱۴۰۰ کلا با کمک خدا گذاشتمش کنار.ولی اون بیخیال نمیشد.الانم از شوهرش جدا شده رفته شهرشون.من میدونستم حق و ناس کردم میدونستم گناه کبیره کردم.میدونستم خدا میزاره تو کاسم بدم میزاره.بیست روز پیش انگشت شصت دخترم تو پارک با وسایل بازی قطع شد.🥺.
با کمک خدا انگشت رو پیوند زدیم همیشه خودمو فوش میدم میگم آیت چوبی بود که باید میخوردم.
از همتون میخوام چه زن چه مرد به همسرتون خیانت نکنید بخدا ارزششو نداره.
ببخشید طولانی شد.
- 🤍