‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏تجربه ی زندگی با خانواده ی سختگیر :

سلام به همگی
من ۲۰ سالمه و خواهر کوچیکم ۱۷ سالشه .
خانوادم همیشه به خواهرم سخت میگرفتن و الان ۴ ماهه بعد از یه تصادف هنوز توانایی ایستادن رو پاهاش رو نداره .
جدا از سختی هایی که داره تحمل میکنه انگار خانوادم تازه یادشون اومده در حقش بد کردن 😏
گیتاری که به خاطرش دو سال بود خواهش و التماس می‌کرد که براش بخرن( و اونا اعتقاد داشتن چه معنی میده دختر گیتار بزنه) و نمیخریدن رو الان براش خریدن با دیدنش نه تنها خوشحال نشد حتی یه بارم بهش دست نزد .😔
از نظر روحی داغونه و خانوادم فکر میکنن با چیزایی که میخواسته و نخریدن میتونن الان حالشو خوب کنن ولی روز به روز داره افسرده تر میشه .
حتی حاضر نیس دوستاشو ببینه و من به عنوان خواهرش واقعا دیگه فکر میکنم کاری برای بهتر شدنش نمیتونم بکنم . داره جلو چشمام آب میشه و من هر کاری برای بهتر شدن روحیش میکنم نتیجه عکس میده .
ولی اصل چیزی که میخوام بگم اینه که حتما باید این اتفاق میفتاد تا خانوادم بفهمن دارن اشتباه میکنن؟ این محبتایی که الان دارن میکنن رو نمیتونستن قبلا داشته باشن؟
منو و اون همیشه پر از حسرت بودیم . خانوادم مشکل مالی نداشتن ولی همیشه حسرتای کوچیک و بزرگ رو دلمون موند با این عنوان که شما دخترید .
اگه یه روزی دختردار شدید هیچ وقت بهش حس این رو ندید که چون دختره حق لذت بردن از زندگیشو نداره و یا با برادراش متفاوته
ممنون که خوندید.
- 💔