تجربه ی آزارهای جنسی :
سلام راجع به همین موضوع آزار جنسی میخوام بنویسم حقیقتا قلبم به درد میاد وقتی این تجربه ها رو میخونم جوری که زخمام سرباز میکنن؛ گفتم منم بنویسم شاید یکم سبک شم مهم نیس هر جور فک میکنید و یا قضاوتم میکنید قصدم فقط سبک شدن خودمه و اینکه بگم به پیر به پیغمبر بچه هیچ تصویری از این جور چیزا تو ذهنش نداره تنهاش نذارین همین.
به من توسط شوهرعمم، پسرخالم، پسرعمه و یکی دو نفر دیگه که به این شدت نبود تعرض شد وقتی بچه بودم یادمه از وقتی خودمو پیدا کردم و فهمیدم چی به چیه هیچوقت نتونستم با این موضوع کنار بیام حتی الان که ۲۲ سالمه هم باز نمیتونم و میتونم بگم ریشه همه مشکلات زندگیم برمیگرده به این دوره تلخ
به قرآن همشون اذیتم کردن خدا شاهده نمیتونم ببخشمشون اخه من چه گناهی کرده بودم که حتی با گذشت این همه سال دردش عذابم بده
برام همیشه سوال بود چرا من؟!؟ باور کنین هزارتا فکر و خیال کردم الان به این سن رسیدم با خودم میگفتم حتما من یه کاری میکردم که اینا همشون میومدن سراغم باور کنین از وقتی خودمو پیدا کردم با خودم میگفتم حتما من چراغ سبز نشون میدم بهشون اخه مگه میشه یکی دو تا نیس که حتی دوچرخه فروش محلمون بهم میگف دوچرختو درس میکنم اگه اجازه بدی دس بزنم به سینه هات پیرمرد بود به خدا من بچه بودم ۷/۸ سالم بود من فک میکردم دارم بهشون محبت میکنم اینجور چیزا حالیم نبود
یادمه وقتی ابتدایی تموم شد کلا یه ادم دیگ شده بودم بعد اون منم نتونستم به هیشکی اعتماد کنم به هیشکیم هیچی نگفتم از اینا من تو خودم ریختم بعضا وقتی یادم میاد نمیتونم تحمل کنم
هیچوقتم با هیچ جنس مخالفی ارتباط نگرفتم یه ادمی شدم که خیلی بیشتر از سنش میفهمید و دیگ به هیشکی اعتماد نداش
بعد این قضایا تنها کسی که همیشه تونستم بهش تکیه کنم و منو فهمید خدا بود بازم خدا هس.
ببخشید اگه سرتونو درد آوردم
در آخرم ممنون میشم اگه کسی بعد سالها بتونه جواب سوال منو بده که چرا من؟!لطف بزرگی در حقم کرده
متشکرم.
- 💔
سلام راجع به همین موضوع آزار جنسی میخوام بنویسم حقیقتا قلبم به درد میاد وقتی این تجربه ها رو میخونم جوری که زخمام سرباز میکنن؛ گفتم منم بنویسم شاید یکم سبک شم مهم نیس هر جور فک میکنید و یا قضاوتم میکنید قصدم فقط سبک شدن خودمه و اینکه بگم به پیر به پیغمبر بچه هیچ تصویری از این جور چیزا تو ذهنش نداره تنهاش نذارین همین.
به من توسط شوهرعمم، پسرخالم، پسرعمه و یکی دو نفر دیگه که به این شدت نبود تعرض شد وقتی بچه بودم یادمه از وقتی خودمو پیدا کردم و فهمیدم چی به چیه هیچوقت نتونستم با این موضوع کنار بیام حتی الان که ۲۲ سالمه هم باز نمیتونم و میتونم بگم ریشه همه مشکلات زندگیم برمیگرده به این دوره تلخ
به قرآن همشون اذیتم کردن خدا شاهده نمیتونم ببخشمشون اخه من چه گناهی کرده بودم که حتی با گذشت این همه سال دردش عذابم بده
برام همیشه سوال بود چرا من؟!؟ باور کنین هزارتا فکر و خیال کردم الان به این سن رسیدم با خودم میگفتم حتما من یه کاری میکردم که اینا همشون میومدن سراغم باور کنین از وقتی خودمو پیدا کردم با خودم میگفتم حتما من چراغ سبز نشون میدم بهشون اخه مگه میشه یکی دو تا نیس که حتی دوچرخه فروش محلمون بهم میگف دوچرختو درس میکنم اگه اجازه بدی دس بزنم به سینه هات پیرمرد بود به خدا من بچه بودم ۷/۸ سالم بود من فک میکردم دارم بهشون محبت میکنم اینجور چیزا حالیم نبود
یادمه وقتی ابتدایی تموم شد کلا یه ادم دیگ شده بودم بعد اون منم نتونستم به هیشکی اعتماد کنم به هیشکیم هیچی نگفتم از اینا من تو خودم ریختم بعضا وقتی یادم میاد نمیتونم تحمل کنم
هیچوقتم با هیچ جنس مخالفی ارتباط نگرفتم یه ادمی شدم که خیلی بیشتر از سنش میفهمید و دیگ به هیشکی اعتماد نداش
بعد این قضایا تنها کسی که همیشه تونستم بهش تکیه کنم و منو فهمید خدا بود بازم خدا هس.
ببخشید اگه سرتونو درد آوردم
در آخرم ممنون میشم اگه کسی بعد سالها بتونه جواب سوال منو بده که چرا من؟!لطف بزرگی در حقم کرده
متشکرم.
- 💔
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!