تجربه موردتعرض قرار گرفتن :
من فرهنگی هستم دخترم بچه که بود برای نگهداریش می زاشتم پیش یکی از بستگان شوهر این خانم هر موقع دخترم تنها می شد آلت جنسیش را به دخترم نشان می داد ودست می زاشته به دخترم.اون زمان دخترم چیزی نمی گفت
تا یک روز دخترم داشت املا می نوشت اول ابتدایی بود گفتم بنویس می مالد ننوشت وگریه می کرد که حرف ز شتی هست
با مهربونی بهش گفتم بگو چی شده نمی گفت تا بالاخره با هزار ترفند بهم گفت .
حالش خیلی بد بود مجبور شدم ببرم روانپزشک ،خودم هم مدتها حالم بد بود .
ولی با رفتارم بهش فهموندم اصلا تقصیر تو نبود ودیگه اجازه ندادم بچه هام تنها جایی برند .
سالها از این خاطره گذشته ومن با خواندن خاطره دوستان یادآوری شد
به بچه هامون یاد بدیم اگر اتفاقی براشون افتاد بهمون بگند .
- 🥲
من فرهنگی هستم دخترم بچه که بود برای نگهداریش می زاشتم پیش یکی از بستگان شوهر این خانم هر موقع دخترم تنها می شد آلت جنسیش را به دخترم نشان می داد ودست می زاشته به دخترم.اون زمان دخترم چیزی نمی گفت
تا یک روز دخترم داشت املا می نوشت اول ابتدایی بود گفتم بنویس می مالد ننوشت وگریه می کرد که حرف ز شتی هست
با مهربونی بهش گفتم بگو چی شده نمی گفت تا بالاخره با هزار ترفند بهم گفت .
حالش خیلی بد بود مجبور شدم ببرم روانپزشک ،خودم هم مدتها حالم بد بود .
ولی با رفتارم بهش فهموندم اصلا تقصیر تو نبود ودیگه اجازه ندادم بچه هام تنها جایی برند .
سالها از این خاطره گذشته ومن با خواندن خاطره دوستان یادآوری شد
به بچه هامون یاد بدیم اگر اتفاقی براشون افتاد بهمون بگند .
- 🥲
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!