تجربه ی از دست دادن مادر :
سلام دخترم ۱۹ ساله
میخام از حال روحیم بد از ،ازدست دادن مامانم بگم
چن ماهی میشه مادرمو از دست دادم :) دلتنگی نبودنش بدجور زجرم میده ،خونه برام غیر قابل تحمل شده عکساشو نمیتونم نگا کنم بیرون میرم از بس بهش فک میکنم ذهنم سوت میکشه با فامیل باشم بدتر جای خالیشو حس میکنم تو خیلی موقیتای سخت ودرد آور زندگیم نتونستم گریه کنم واین برای خود مامانمم عجیب بود . حتی لحظه ای که فهمیدم مامانم مردهه.. بازم همون جوری موندم.
نمیتونم برم سر خاکس چون اصن هضم نکردم که اون زیر خاکه:)
فاصله سنیمون کم بود و تو مرحله اول دوستم بود بعدش مامانم رابطمون جوری بود ک مامانم ازم مشورت میخواست وهر وق من بجایی میخوردم ازش کمک میخواستم
حرف زدن با هیچکس راجب حس و مشکلم حالمو خوب نمیکنه وبدتر حس بدم اضافه میشه پس پیش مشاور یا روان شناس نمیتونم برم چن سالی میشه ک بخاطر چن تا اتفاق بد توی گذشته افسردگی شدید دارم تقریبا از ۱۶ سالگی و اصلی ترین تاثیرش روی خاب و خورد و خوراک وبی ذوق شدنم توی مسائل بود این موضوع مامانمم اذیت میکرد میگفت ایقد خوب درس میخونی و ظاهر خوبتو حفظ کردی و واقعا حیفه از درون ایقددد غمگین و افسرده باشی
خیلی دلش میخواست مدام خندهامو ببینه میگفت اونقدری قشنگ میخندی که نمیشه نگاش نکرد و حیفه محروم کنی این خنده رو از صورتت
ولی من همیشه آدمی بودم که انگار فقط به ظاهر قوی وسرپا وموفق بود دلم نمیخواست حس واقعی درونم باعث بشه پیشرفت نکنم و اینو به کسی نشونش بدم . دلم نمیخواست هیچکی چیزی از من بفهمه
مامانمم اینو درک میکرد میخواست کمکم بکنه ولی میدونست که دوس ندارم پیش مشاور برم ، ومیگفت تو فقط باید به خودت یه فرصت بدی که بخوای همه چیز حل بشه.. والان اون که نیست حس میکنم اصلا امیدی ندارم که موفق بشم وبه جاهای بالا بالا برسم چون همیشه ته ذهنم این بوو که مامانم چقدددد از موفقیت من ذوق میکنه
واقعا بی رویام:)
دقت کردم علائم دیگ افسردگی دار روی جسمم بیشتر تاثیر میذاره
الان فک میکنم همین که زندم نهایت تلاشمه
حس خوبی ندارم ...
دوس دارم تا جا دارم گریه کنم ولی نمیتونم :)
به طرز عجیبی حس میکنم خدا قدرت صبر کردن بهم داده
من نمیدونم این ایمانه؟ قدرته !! اعتماده؟!
دقیقا چیه فقط مدام به خودم میگم خدا تورو می بینه مطمئن باش کمکت میکنه
مطمئن باش پیشته؛)
اگه فقط یه دلیل داشت که این تجربه رو بنویسم این بود که...
تو هر شرایط لجنی که هستیم مطمئنم اگ قدرت اینو نداشتیم که ادامه بدیم سختیش توی زندگیمون نبود 🥲
من واقعا دوس دارم ب خدا اعتماد کنم:)
- 💔
سلام دخترم ۱۹ ساله
میخام از حال روحیم بد از ،ازدست دادن مامانم بگم
چن ماهی میشه مادرمو از دست دادم :) دلتنگی نبودنش بدجور زجرم میده ،خونه برام غیر قابل تحمل شده عکساشو نمیتونم نگا کنم بیرون میرم از بس بهش فک میکنم ذهنم سوت میکشه با فامیل باشم بدتر جای خالیشو حس میکنم تو خیلی موقیتای سخت ودرد آور زندگیم نتونستم گریه کنم واین برای خود مامانمم عجیب بود . حتی لحظه ای که فهمیدم مامانم مردهه.. بازم همون جوری موندم.
نمیتونم برم سر خاکس چون اصن هضم نکردم که اون زیر خاکه:)
فاصله سنیمون کم بود و تو مرحله اول دوستم بود بعدش مامانم رابطمون جوری بود ک مامانم ازم مشورت میخواست وهر وق من بجایی میخوردم ازش کمک میخواستم
حرف زدن با هیچکس راجب حس و مشکلم حالمو خوب نمیکنه وبدتر حس بدم اضافه میشه پس پیش مشاور یا روان شناس نمیتونم برم چن سالی میشه ک بخاطر چن تا اتفاق بد توی گذشته افسردگی شدید دارم تقریبا از ۱۶ سالگی و اصلی ترین تاثیرش روی خاب و خورد و خوراک وبی ذوق شدنم توی مسائل بود این موضوع مامانمم اذیت میکرد میگفت ایقد خوب درس میخونی و ظاهر خوبتو حفظ کردی و واقعا حیفه از درون ایقددد غمگین و افسرده باشی
خیلی دلش میخواست مدام خندهامو ببینه میگفت اونقدری قشنگ میخندی که نمیشه نگاش نکرد و حیفه محروم کنی این خنده رو از صورتت
ولی من همیشه آدمی بودم که انگار فقط به ظاهر قوی وسرپا وموفق بود دلم نمیخواست حس واقعی درونم باعث بشه پیشرفت نکنم و اینو به کسی نشونش بدم . دلم نمیخواست هیچکی چیزی از من بفهمه
مامانمم اینو درک میکرد میخواست کمکم بکنه ولی میدونست که دوس ندارم پیش مشاور برم ، ومیگفت تو فقط باید به خودت یه فرصت بدی که بخوای همه چیز حل بشه.. والان اون که نیست حس میکنم اصلا امیدی ندارم که موفق بشم وبه جاهای بالا بالا برسم چون همیشه ته ذهنم این بوو که مامانم چقدددد از موفقیت من ذوق میکنه
واقعا بی رویام:)
دقت کردم علائم دیگ افسردگی دار روی جسمم بیشتر تاثیر میذاره
الان فک میکنم همین که زندم نهایت تلاشمه
حس خوبی ندارم ...
دوس دارم تا جا دارم گریه کنم ولی نمیتونم :)
به طرز عجیبی حس میکنم خدا قدرت صبر کردن بهم داده
من نمیدونم این ایمانه؟ قدرته !! اعتماده؟!
دقیقا چیه فقط مدام به خودم میگم خدا تورو می بینه مطمئن باش کمکت میکنه
مطمئن باش پیشته؛)
اگه فقط یه دلیل داشت که این تجربه رو بنویسم این بود که...
تو هر شرایط لجنی که هستیم مطمئنم اگ قدرت اینو نداشتیم که ادامه بدیم سختیش توی زندگیمون نبود 🥲
من واقعا دوس دارم ب خدا اعتماد کنم:)
- 💔
متفرقه
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!