U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
October 07, 2024 at 07:22 AM
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏تجربه ی مورد تجاوز قرار گرفتن :

سلام من الان ۱۸ سالمه دخترم وقتی ۸ سالم بود توسط پسر عمم آزار جنسی می‌دیم و تجاوز اون همش منو تهدید می‌کرد خانواده ی نداشتم ی بچه گوشه گیر بار اومدم تا تصمیم گرفتم برای متوسطه دوم به هنرستان مرکز استان برم و خوابگاه مستقل شدن با هزار آرزو رویا تو این خوابگاه یه پیرمردی نگهبان بود با چهره خیلی مهربون زن بچه ش زندگی میکردن سر پرست خوابگاه دختر عمه ش بود اوایل خوب بود ولی مهر سال یازدهم شروع شد این پیرمرد هیز بازی بیرون میاورد چند وقت بعدش حس میکردم یکی نگاه می‌کنه از بیرون ب خودم میگفتم خب تو داری توهم میزنی همچین چیزی نیست وقتی ب هم اتاقیم گفتم گفت برو پیش دعا نویس همه چیز عادی بود الا کم شدن لباس زیر من که وقتی شنبه میومدم خوابگاه نبودم یا تیکه شده بود( پنجشنبه جمعه تعطیل بود) اولش فکر کردم یکی داره ازیتم می‌کنه من اصلا زیاد با کسی حرف نمیزدم ولی از لحاظ صورت چهره فرق داشتم جلب توجه میکرد
ی روز ساعت ۸ شب بود روز سه‌شنبه اوایل مهر بود قرار شد ما بریم مارکت بیرون خوابگاه که روبه روش بود و رفتیم کار من زودتر تموم شد من پریود بودم روز اولم بود سریع رفتم تو خوابگاه این نگهبان صدام زد گفت بیا مریم ( زنش) پاهاش درد می‌کنه اسم قرص بخون براش من اصلا جز کارت بانک هیچی دستم نبود و رفتم خونه ش ته مدرسه بود وقتی رفتم تو پذیرایی حس بد گرفتم دلهره خونه ساکت بود آروم ک ی دفعه اومد منو گرفت از پشت ( میدونم میخاید بگید حتما تقصیر منه که رفتم ولی من میخاستم ثواب کنم) وقتی این اتفاق افتاد من خون زیادی ازم رفته بود بین هوشیاری و بیهوشی بودم سرپرست خوابگاه داشت تهدیدم میکرد که اگه ب خانواده م بگم ابروم می‌ره من چند بار تشنج کردم وقتی منو میبرن بیمارستان چون کبودی آثار تجاوز بوده پلیس خبر میکنن خداروشکر دوربین اونجا ی تیکه ش ضبط کرده بود و گویا سابقه تجاوز کردن داشته معمولا فقط تا پای بازداشتگاه رفته مردم شکایت پس میگرفتن چون معتقد بودن ابروشون میره و به خانواده م خبر دادن
داداشم بنزین ریخت روش کشت من هنوز تهت نظر روانشناس روانپزشکم و ترس از لمس دارم ولی میتونم مدرسه برم یادمه پارسال اسمم تو کل مدرسه پخش شد بعضیا بی شعورانه میگفتن بیا از تجربیات داشتن رابطه بگو بهمون یادمه وقتی زنگ زدن ب خودم گفتم اگه خانواده م منو مقصر دیدن خودکشی کنم ولی ارزش نداره زندگی ادامه داره کاش خانواده ها از همون بچگی یاد بدن ک از خانواده نترسن بیان بگن اون حس امنیت بدن ب بچه هاشون.
- 💔
تجربه‌های مشترک
0 پسند

نظرات

هنوز نظری وجود ندارد

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک می‌گذارد!

ثبت نظر شما