تجربه ی کار کردن همزمان با درس خوندن :
سلام من دخترم ۱۷
خانواده من وقتی ۱۲سالم بود یعنی پنج سال پیش ورشکسته شد...(برادرم از همون موقع شروع کرد کارکردن و یه بخشی از حقوقش تو خونه خرج میشد) اوضاع هم همونطوری موند که موند پدرم تو این گرفتاری زخم معده بدخیم گرفت، مادرم یبار سقط جنین کرد و... که همه چی دست به دست هم داد تا ما وضع مالی و روحیمون هی بدتر و بدتر بشه وقتی ۱۴سالم شد دیگه طاقت نیوردم بشینم و دست رو دست بذارم شروع کردن دنبال کار گشتن اولین کارم فروشنده یه لباس زیر فروشی شدم چون اینجوری خیالم راحت بود کسی مزاحم نمیشه که اشتباه میکردم...
اولا که کار کردن همزمان با درس خوندن خیلی سخته بعضی وقتا مجبور بودم لباس کارم و بذارم تو کوله مدرسم زنگ آخر تو دسشویی لباس عوض میکردم مستقیم میرفتم سرکار
دوما چون من بچه سال بودم و هنوز هیچی از بازار و نرخ حقوق و...نمیفهمیدم نصف حقوق تک شیفت و بهم میدادن حروم لقمه ها...
سوما شما هرجای بازار کار کنید بازم مزاحمت دارید نمیتونید ازش فرار کنید دیگه اگه بچه هم باشید مزاحمت ده برابر میشه (خود من یبار داشت بهم تجاوز میشد که فرار کردم شاید بعدا جریانشو گفتم)
چهارما هیچوقت نذارید کسی به اسم کوچیک صداتون بزنه باعث میشه باهاتون تیپ رفاقت بردارن و بیشتر ازتون حمالی بکشن و اینکه خجالتی نباید باشید باید حرفتونو رک و راست بزنید با تمام احترام درخواستاتون رو بگید مثلا افزایش حقوق یا ساعت کاری و هرچی اگه صابکار محترمی داشته باشید احترام گذاشتن جواب میده
خلاصه من نزدیک شیش ماه تو لباس زیر فروشی موندم و یه بخشی از حقوقم میرفت برا خرج خونه یه بخشیش میموند تو دست خودم تا گذشت و من رفتم تو چندتا مغازه اونور تر تو بوتیک کار میکردم این سری من اصلا ادم اولی که اومدم سرکار نبودم به قول بازاریا گرگ شده بودم حرفم و میزدم اگه حرفم قبول نمیشد از این نمیترسیدم اخراجم کنن (اونا به این راحتیا نمیتونن کسیو که کم کم پنج ماه براشون کار کرده بندازن بیرون)
سرتون و درد نیارم... رستوران، سالون زیبایی، سیسمونی، شیرینی فروشی، آرایشی بهداشتی و... تنها بخش کوچیکی از چیزاییه که من کار کردم و همه رو تو کمتر از یک ماه زدم بیرون هیچ کاری شبیه اون یکی نیست نه صابکاراش نه محیط کاری نه حتی روش کار کردن...
ازینا گذشته همزمان با کارکردن درس خوندن بلای بدی بود که سر خودم اوردم... کمخوابی، سؤتغذیه، تیک عصبی، میگرن، افت نمره و... چیزایین که من تو یه سال کار کردن به دست اوردم یه لیوان آبم روش...
درحال حاضر دارم تو یه پخش لبنیات کار میکنم و اوصاع خانواده الحمدلله بهتره...
کل حرفم اینه، من مجبور شدم به خاطر شرایط خانواده کار کنم و بابتش سلامت روان و آینده تحصیلی و وقت و تفریحمو از دست دادم خواهشا شما که همه چی براتون محیاست بابت چارتا بلاگر اینستا متنای چرتو پرت توییتر توهم نزنید میتونید همزمان درس بخونید و باشگاه برید و کار کنید شما فقط اگه یه شیفت کار کنید هیچی ازتون نمیمونه که بخواید باشگاهم برید تفریحم بکنید این توهم مسخره رو بندازید دور
اگه سنتون پایینه تا قبل از شونزده سالگی نیاید تو بازار شرایط براتون خیلی سخت میشه اگه مجبور نیستید و نیاز مالی ندارید که کلا فکر بازار و از سرتون بیرون کنید چون فقط میشه تیک عصبی و اختلال روانی که من باهاش درگیرم...
بگذریم ببخشید طولانی شد امیدوارم به دردتون خورده باشه.
- 😍
سلام من دخترم ۱۷
خانواده من وقتی ۱۲سالم بود یعنی پنج سال پیش ورشکسته شد...(برادرم از همون موقع شروع کرد کارکردن و یه بخشی از حقوقش تو خونه خرج میشد) اوضاع هم همونطوری موند که موند پدرم تو این گرفتاری زخم معده بدخیم گرفت، مادرم یبار سقط جنین کرد و... که همه چی دست به دست هم داد تا ما وضع مالی و روحیمون هی بدتر و بدتر بشه وقتی ۱۴سالم شد دیگه طاقت نیوردم بشینم و دست رو دست بذارم شروع کردن دنبال کار گشتن اولین کارم فروشنده یه لباس زیر فروشی شدم چون اینجوری خیالم راحت بود کسی مزاحم نمیشه که اشتباه میکردم...
اولا که کار کردن همزمان با درس خوندن خیلی سخته بعضی وقتا مجبور بودم لباس کارم و بذارم تو کوله مدرسم زنگ آخر تو دسشویی لباس عوض میکردم مستقیم میرفتم سرکار
دوما چون من بچه سال بودم و هنوز هیچی از بازار و نرخ حقوق و...نمیفهمیدم نصف حقوق تک شیفت و بهم میدادن حروم لقمه ها...
سوما شما هرجای بازار کار کنید بازم مزاحمت دارید نمیتونید ازش فرار کنید دیگه اگه بچه هم باشید مزاحمت ده برابر میشه (خود من یبار داشت بهم تجاوز میشد که فرار کردم شاید بعدا جریانشو گفتم)
چهارما هیچوقت نذارید کسی به اسم کوچیک صداتون بزنه باعث میشه باهاتون تیپ رفاقت بردارن و بیشتر ازتون حمالی بکشن و اینکه خجالتی نباید باشید باید حرفتونو رک و راست بزنید با تمام احترام درخواستاتون رو بگید مثلا افزایش حقوق یا ساعت کاری و هرچی اگه صابکار محترمی داشته باشید احترام گذاشتن جواب میده
خلاصه من نزدیک شیش ماه تو لباس زیر فروشی موندم و یه بخشی از حقوقم میرفت برا خرج خونه یه بخشیش میموند تو دست خودم تا گذشت و من رفتم تو چندتا مغازه اونور تر تو بوتیک کار میکردم این سری من اصلا ادم اولی که اومدم سرکار نبودم به قول بازاریا گرگ شده بودم حرفم و میزدم اگه حرفم قبول نمیشد از این نمیترسیدم اخراجم کنن (اونا به این راحتیا نمیتونن کسیو که کم کم پنج ماه براشون کار کرده بندازن بیرون)
سرتون و درد نیارم... رستوران، سالون زیبایی، سیسمونی، شیرینی فروشی، آرایشی بهداشتی و... تنها بخش کوچیکی از چیزاییه که من کار کردم و همه رو تو کمتر از یک ماه زدم بیرون هیچ کاری شبیه اون یکی نیست نه صابکاراش نه محیط کاری نه حتی روش کار کردن...
ازینا گذشته همزمان با کارکردن درس خوندن بلای بدی بود که سر خودم اوردم... کمخوابی، سؤتغذیه، تیک عصبی، میگرن، افت نمره و... چیزایین که من تو یه سال کار کردن به دست اوردم یه لیوان آبم روش...
درحال حاضر دارم تو یه پخش لبنیات کار میکنم و اوصاع خانواده الحمدلله بهتره...
کل حرفم اینه، من مجبور شدم به خاطر شرایط خانواده کار کنم و بابتش سلامت روان و آینده تحصیلی و وقت و تفریحمو از دست دادم خواهشا شما که همه چی براتون محیاست بابت چارتا بلاگر اینستا متنای چرتو پرت توییتر توهم نزنید میتونید همزمان درس بخونید و باشگاه برید و کار کنید شما فقط اگه یه شیفت کار کنید هیچی ازتون نمیمونه که بخواید باشگاهم برید تفریحم بکنید این توهم مسخره رو بندازید دور
اگه سنتون پایینه تا قبل از شونزده سالگی نیاید تو بازار شرایط براتون خیلی سخت میشه اگه مجبور نیستید و نیاز مالی ندارید که کلا فکر بازار و از سرتون بیرون کنید چون فقط میشه تیک عصبی و اختلال روانی که من باهاش درگیرم...
بگذریم ببخشید طولانی شد امیدوارم به دردتون خورده باشه.
- 😍
متفرقه
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!