تجربه گرفتن گواهینامه :
اینکه فرآیند گواهینامه گرفتن به چه صورت هست رو حتما همتون میدونید یا حداقل ی بار به گوشتون رسیده؛ پس ازش بگذریم.
میخوام درباره تجربه خودم از سپری کردن این مسیر بهتون بگم، من شهریور ۱۴۰۱ برای گوهینامه توی یک آموزشگاه معروف شهرم ثبت نام کردم؛ همه کارهامو تا دی ماه ۱۴۰۱ تمومکردم و فقط موند آزمون آیین نامه و آزمون افسرم؛ به دلایل شخصی که داشتم و سفری که برام پیش اومد اینکارو رها کردم، با اینکه فقط دوتا مرحله مونده بود به اینکه تموم بشه و گواهینامم روبگیرم...
بینش ی فاصله تقریبا یک ساله افتاد، آذر ۱۴۰۲ رفتم پیگیری کردم که آزمون آیین نامه بدم، پی دی افاشو خوندم و میرفتم امتحان میدادم، دفعه دوم قبول شدم! بعدش ی جلسه تمرینی برداشتم که رانندگی واسم یاداوری بشه چون ی سال بود اصلاا پشت رول ننشسته بودم؛ بعد رفتم آزمون افسر دادم؛ اولای آذر بود، افتادم...
دوهفته بعد، بعد از دوجلسه تمرینی دوباره آزمون دادم، بازم افتادم...
حوصلم سر رفته بود، کلافه شده بودم، بدون اینکه کلاس تمرینی بردارم برای بار سومرفتم ازمون بدم؛ عصبانی، خسته، کلافه، روحیه کمالگرایی و حرفای ادما که چقدر بی عرضه ای نتونستی قبول بشی توی سرمبود؛ نشستم توی ماشین افسر، راه افتادم، فککنم ۵ یا ۶ بار خاموشکردم، اصلا تسلطی روی پدال ها نداشتم(با اینکه بهصورت کلی رانندگیم خوبه و مربی های مهارتی هم میگفتن اگه دقتم توی نکته هایی که برای افسارها مهمه بالا باشه قبول میشم)، طبیعتا افتادم!
حس میکردم منهیچوقت نمیتونمرانندگی کنم؛ از بابام خواستم باهام کار کنه، قبول نکرد، میگفت بدون گواهینامه رنگسوییچ ماشین رونمیبینی...!
...دوباره رها کردم... یکسال!
اینبار دیگه بزرگتر شده بودم؛ فهمیدم حرفا و سرزنشای ادما نباید ضعیفمکنه؛ فهمیده بودم گواهینامه گرفتن اصلا کار محالی نیست، فقط دقت وتمرکز و اعتماد به نفس میخواد؛ رفتم دوجلسه کلاس مهارتی برداشتم؛ ابان ۱۴۰۳ بود؛ برای بار چهارم آزمون افسر دادم؛ افسر گفت مهارت رانندگیت خوبه؛ ولی بی دقتی، باید بیشتر تمرین کنی؛ اینبار افتادنم ناراحتم نکرد! عوضش سماجتم رو زیاد کرد؛ رفتم دوباره ۵ جلسه تمرین رانندگی برداشتم؛ باخودم عهد کردم همه تلاشمو بکنم، باید تموم میشد! باید موفق میشدم! من بی عرضه نبودم!
برای بار پنجم رفتم؛ قبول شدم :)) بدون هیچ قید و شرطی؛ تازه افسر ازم تعریف همکرد😂
امیدوارم همتون توی این مرحله از زندگیتون موفق باشید و خیلی زود سپریش کنید.
فقط چند تا نکته؛ بین کارتون فاصله نندازید، وقتی شروع کردید برید تا تهش، فاصله آفت خیلی بدیه؛ هزینه های زیادی هم براتون به بار میاره، من تقریبا ۵میلیون فقط پول کلاس مهارتی دادم؛ اگر بلافاصله بعد از کلاسای اولیه م میرفتم ازمونامو میدادم، این پول رو الکی هزینه نمیکردم و خیلی وقت پیش گواهینامم روگرفته بودم.
مورد دیگه اینکه اگر شما هم اطرافتون ادمایی رو دارید که زبونشون نیش داره و اذیتتون میکنن که نمیتونی و بی عرضه ای و...، به حرفاشون گوش ندین؛ خودشون معلوم نیست بار چندم قبول شدن😂
در نهایت قصدم این بود که با یکمثال سطحی واقعی، تاثیر حرفای دو هزاری رو روی ادما و تلاش و روند زندگیشون نشونتون بدم؛ لطفا و خواهشا هرچی به ذهنتون میرسه به دهنتون نیاد :))
- 😞
اینکه فرآیند گواهینامه گرفتن به چه صورت هست رو حتما همتون میدونید یا حداقل ی بار به گوشتون رسیده؛ پس ازش بگذریم.
میخوام درباره تجربه خودم از سپری کردن این مسیر بهتون بگم، من شهریور ۱۴۰۱ برای گوهینامه توی یک آموزشگاه معروف شهرم ثبت نام کردم؛ همه کارهامو تا دی ماه ۱۴۰۱ تمومکردم و فقط موند آزمون آیین نامه و آزمون افسرم؛ به دلایل شخصی که داشتم و سفری که برام پیش اومد اینکارو رها کردم، با اینکه فقط دوتا مرحله مونده بود به اینکه تموم بشه و گواهینامم روبگیرم...
بینش ی فاصله تقریبا یک ساله افتاد، آذر ۱۴۰۲ رفتم پیگیری کردم که آزمون آیین نامه بدم، پی دی افاشو خوندم و میرفتم امتحان میدادم، دفعه دوم قبول شدم! بعدش ی جلسه تمرینی برداشتم که رانندگی واسم یاداوری بشه چون ی سال بود اصلاا پشت رول ننشسته بودم؛ بعد رفتم آزمون افسر دادم؛ اولای آذر بود، افتادم...
دوهفته بعد، بعد از دوجلسه تمرینی دوباره آزمون دادم، بازم افتادم...
حوصلم سر رفته بود، کلافه شده بودم، بدون اینکه کلاس تمرینی بردارم برای بار سومرفتم ازمون بدم؛ عصبانی، خسته، کلافه، روحیه کمالگرایی و حرفای ادما که چقدر بی عرضه ای نتونستی قبول بشی توی سرمبود؛ نشستم توی ماشین افسر، راه افتادم، فککنم ۵ یا ۶ بار خاموشکردم، اصلا تسلطی روی پدال ها نداشتم(با اینکه بهصورت کلی رانندگیم خوبه و مربی های مهارتی هم میگفتن اگه دقتم توی نکته هایی که برای افسارها مهمه بالا باشه قبول میشم)، طبیعتا افتادم!
حس میکردم منهیچوقت نمیتونمرانندگی کنم؛ از بابام خواستم باهام کار کنه، قبول نکرد، میگفت بدون گواهینامه رنگسوییچ ماشین رونمیبینی...!
...دوباره رها کردم... یکسال!
اینبار دیگه بزرگتر شده بودم؛ فهمیدم حرفا و سرزنشای ادما نباید ضعیفمکنه؛ فهمیده بودم گواهینامه گرفتن اصلا کار محالی نیست، فقط دقت وتمرکز و اعتماد به نفس میخواد؛ رفتم دوجلسه کلاس مهارتی برداشتم؛ ابان ۱۴۰۳ بود؛ برای بار چهارم آزمون افسر دادم؛ افسر گفت مهارت رانندگیت خوبه؛ ولی بی دقتی، باید بیشتر تمرین کنی؛ اینبار افتادنم ناراحتم نکرد! عوضش سماجتم رو زیاد کرد؛ رفتم دوباره ۵ جلسه تمرین رانندگی برداشتم؛ باخودم عهد کردم همه تلاشمو بکنم، باید تموم میشد! باید موفق میشدم! من بی عرضه نبودم!
برای بار پنجم رفتم؛ قبول شدم :)) بدون هیچ قید و شرطی؛ تازه افسر ازم تعریف همکرد😂
امیدوارم همتون توی این مرحله از زندگیتون موفق باشید و خیلی زود سپریش کنید.
فقط چند تا نکته؛ بین کارتون فاصله نندازید، وقتی شروع کردید برید تا تهش، فاصله آفت خیلی بدیه؛ هزینه های زیادی هم براتون به بار میاره، من تقریبا ۵میلیون فقط پول کلاس مهارتی دادم؛ اگر بلافاصله بعد از کلاسای اولیه م میرفتم ازمونامو میدادم، این پول رو الکی هزینه نمیکردم و خیلی وقت پیش گواهینامم روگرفته بودم.
مورد دیگه اینکه اگر شما هم اطرافتون ادمایی رو دارید که زبونشون نیش داره و اذیتتون میکنن که نمیتونی و بی عرضه ای و...، به حرفاشون گوش ندین؛ خودشون معلوم نیست بار چندم قبول شدن😂
در نهایت قصدم این بود که با یکمثال سطحی واقعی، تاثیر حرفای دو هزاری رو روی ادما و تلاش و روند زندگیشون نشونتون بدم؛ لطفا و خواهشا هرچی به ذهنتون میرسه به دهنتون نیاد :))
- 😞
متفرقه
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!