تجربه ی شغل نگهداری از سالمند :
سلام وقت تون بخیر
میخوام تجربه شغل نگهداری از سالمند رو براتون بنویسم.
حدود دو ساله که تو این شغل کار میکنم. کار سختیه و پر از استرس هستش. خونه کسی زندگی میکنی که همه چیز رو به تو سپرده ولی دائم بالای سرت هست که چه کار میکنی و چه کار نمیکنی. حتی لقمه غذا رو هم انگار میشمارند و به بچههاشون میگن چی خوردی چقدر خوردی..(تو این چند وقته پنج کیلو لاغر شدم)... البته این درحالیکه کار شبانهروزی هست و هزینه غذا و جای خواب از حقوقت کم کردند و برای حضور شبانه روزی بهم یازده تومن میدن.
نمیتونی کتاب بخونی، نمی تونی گوشی دست بگیری، نمیتونی در طول روز درست استراحت کنی مخصوصا اگر سالمند واکری باشه، چون وقت استراحت تو زمانی هست که بخواد خونه رو چک کنی و تو باید حواست باشه که زمین نخوره... هم منت سرت میذاره استراحت کردی و هم اضطراب داشتی که چیزی نشه. حتی خستگی شش هفت ساعت سرپا بودن از تنت بیرون نمیره و باید بلند شی شام درست کنی و به نظافت برسی و خرابکاریهایی که کرده رو جمع کنی.
من اگر صد تومن داشتم و میتونستم جایی رو اجاره کنم تو این شغل نمیموندم دست پختم خوبه با پختن غذای خونگی زندگیم رو میچرخوندم. اما این مدت بدهی زیاد داشتم و نشده پسانداز کنم از طرفی پدرم ورشکست شده تمام سعیم این هست که کسی از اقوام و حتی خانوادم متوجه نشه که کارم چیه. چون بفهمند حرف و حدیث پشت خانوادم زیاد میشه.
برام دعا کنید بتونم سالم زندگی کنم و از پس مشکلات بربیام.
از این که وقت تون رو برای مطالعه نوشتهام گذاشتيد ممنونم .
- 🩷
سلام وقت تون بخیر
میخوام تجربه شغل نگهداری از سالمند رو براتون بنویسم.
حدود دو ساله که تو این شغل کار میکنم. کار سختیه و پر از استرس هستش. خونه کسی زندگی میکنی که همه چیز رو به تو سپرده ولی دائم بالای سرت هست که چه کار میکنی و چه کار نمیکنی. حتی لقمه غذا رو هم انگار میشمارند و به بچههاشون میگن چی خوردی چقدر خوردی..(تو این چند وقته پنج کیلو لاغر شدم)... البته این درحالیکه کار شبانهروزی هست و هزینه غذا و جای خواب از حقوقت کم کردند و برای حضور شبانه روزی بهم یازده تومن میدن.
نمیتونی کتاب بخونی، نمی تونی گوشی دست بگیری، نمیتونی در طول روز درست استراحت کنی مخصوصا اگر سالمند واکری باشه، چون وقت استراحت تو زمانی هست که بخواد خونه رو چک کنی و تو باید حواست باشه که زمین نخوره... هم منت سرت میذاره استراحت کردی و هم اضطراب داشتی که چیزی نشه. حتی خستگی شش هفت ساعت سرپا بودن از تنت بیرون نمیره و باید بلند شی شام درست کنی و به نظافت برسی و خرابکاریهایی که کرده رو جمع کنی.
من اگر صد تومن داشتم و میتونستم جایی رو اجاره کنم تو این شغل نمیموندم دست پختم خوبه با پختن غذای خونگی زندگیم رو میچرخوندم. اما این مدت بدهی زیاد داشتم و نشده پسانداز کنم از طرفی پدرم ورشکست شده تمام سعیم این هست که کسی از اقوام و حتی خانوادم متوجه نشه که کارم چیه. چون بفهمند حرف و حدیث پشت خانوادم زیاد میشه.
برام دعا کنید بتونم سالم زندگی کنم و از پس مشکلات بربیام.
از این که وقت تون رو برای مطالعه نوشتهام گذاشتيد ممنونم .
- 🩷
تجارب زندگی مستقل
0
پسند
نظرات
10 نظرمن ی دختر روستایی رو میشناختم اومد شهر دانشجو شد ب جای خوابگاه رفت پرستاری سالمند که شبا پیشش بمونه درحالیکه کارای بیشترشو اونیکی نگهدارش انجام میداد. این میومد میخورد میخوابید پولم میگرفت . اومدنی چوب کبریت بود رفتنی اضافه وزن داشت هر چن وقت ی بارم خودشو لوس میکرد از دختر سالمند پول قرض میگرفت درسشو تموم کرد یدونه م از دانشگاه پسر مخ کرد و ازدواج کرد.
سعی کن که کتابای روانشناسی سالمندان رو بخونی و یه رابطه عاطفی باهاش بر قرار کنی که بهت سخت نگذره .
حقوقت با توجه به ۲۴ ساعته بودن وآشپزی کمه .حتی اگه شهرستان باشی