تجربه ازدواج بدون اذن پدر :
سلام خسته نباشید دوستان ✨
میدونم هرکس عنوان این تجربه رو بخونه توی ذهنش فکر بد درباره ام میکنه و همیشه یک طرفه قضاوت میشن دخترایی مثل من ک بخاطر دل خودشون خواستن پای عشقشون بمونن.
داستان ما اینجوری بود ک ۵سال باهم دوست بودیم و خانواده هامون هم در جریان بودن و رفتار و آمد مختصری هم داشتیم ولی همیشه خانواده من مخالفت میکردن میگفتن دختر به راه دور نمیدیم و شماها اختلاف سنی تون زیاده(۱۰سال اختلاف سنی داریم) خلاصه خیلی اذیت کشیدیم با ناسزا های بسیار زیاد پدرم مواجه شدیم ، حالا بماند ک من رو هم کتک میزد مجبورم میکرد کات کنم با اون پسر و موبایل و ماشینم رو هم ازم میگرفت و...
اینم بگم ک ما خیلی مشاوره رفتیم و همه میگفتن به هم میخورید مشکلی نیست و حق رو به ما میدادن ولی تعصب شدید چشم پدرم رو کور کرده بود و به حرف مشاور و هیچ احد و ناسی گوش نکرد
چند روز توی خونمون جنگ شدید بود و در آخر صبرم تموم شد از خونه زدم بیرون ، رفتم خوابگاه بعد وکیل گرفتم و درخواست ازدواج بدون اذن پدر رو کردم(مسیر سختیه ولی بهتر از کتک خوردن و مجبوری کات کردن بود) خلاصه سرتون رو درد نیارم بعد از شورای حل اختلاف ک پدرم حضور پیدا نکرد ارجاع داده شدیم دادگاه حل اختلاف ،قاضی اول با چک کردن سوابق پسر و من دید هیچ مشکلی نداریم نه معتاده نه بیکار نه دزد و قاتل و...
بعد رای مثبت رو داد چون بازم پدرم حضور پیدا نکرد و برای خودش وکیل میفرستاد
آخرین روزها بود ک باز پدرم اعتراض زد و باز خواست منو اذیت کنه بماند ک تهدید شده بودم ک بعد از دادگاه با ماشین منو زیر میگیره و نمیزاره به ازدواج برسم
بخاطر اعتراضش مجبور شدم چندماه صبر کنم توی خوابگاه و قاصی دوم پرونده رو بررسی کنه، از استرس داشتم میمردم دیگه نه راه پس داشتم نه راه پیش که قاضی دوم هم به نفع من رای داد گفت پدر شما از سر لجبازی داره شما رو نابود میکنه
خلاصه الان ۴ساله ک ازدواج کردیم و خیلی از زندگیم راضی ام ، عشقمون توی این ۴سال ذره ای کم نشده ولی خب دیگه هیچ ارتباطی خانوادم باهام ندارن چون پدرم تهدیدشون کرده و در صورتی ک من طلاق بگیرم فقط منو قبول دارن. در آخر خواستم بگم بزرگتر ها هم اشتباه میکنن همیشه فقط کوچیکتر ها مقصر نیستن ، کاش یکم آدم ها همدیگرو درک میکردن و این ۲ روزی ک زنده هستیم قدر همدیگرو بیشتر میدونستیم بخدا این زندگی ارزش این همه بدی و دلخوری رو نداره ، با عشق زندگی آسون تر میشه، همیشه پای عشقی که میدونید درسته وایستید پا پس نکشید به هیچ قیمتی .
- 🖤
سلام خسته نباشید دوستان ✨
میدونم هرکس عنوان این تجربه رو بخونه توی ذهنش فکر بد درباره ام میکنه و همیشه یک طرفه قضاوت میشن دخترایی مثل من ک بخاطر دل خودشون خواستن پای عشقشون بمونن.
داستان ما اینجوری بود ک ۵سال باهم دوست بودیم و خانواده هامون هم در جریان بودن و رفتار و آمد مختصری هم داشتیم ولی همیشه خانواده من مخالفت میکردن میگفتن دختر به راه دور نمیدیم و شماها اختلاف سنی تون زیاده(۱۰سال اختلاف سنی داریم) خلاصه خیلی اذیت کشیدیم با ناسزا های بسیار زیاد پدرم مواجه شدیم ، حالا بماند ک من رو هم کتک میزد مجبورم میکرد کات کنم با اون پسر و موبایل و ماشینم رو هم ازم میگرفت و...
اینم بگم ک ما خیلی مشاوره رفتیم و همه میگفتن به هم میخورید مشکلی نیست و حق رو به ما میدادن ولی تعصب شدید چشم پدرم رو کور کرده بود و به حرف مشاور و هیچ احد و ناسی گوش نکرد
چند روز توی خونمون جنگ شدید بود و در آخر صبرم تموم شد از خونه زدم بیرون ، رفتم خوابگاه بعد وکیل گرفتم و درخواست ازدواج بدون اذن پدر رو کردم(مسیر سختیه ولی بهتر از کتک خوردن و مجبوری کات کردن بود) خلاصه سرتون رو درد نیارم بعد از شورای حل اختلاف ک پدرم حضور پیدا نکرد ارجاع داده شدیم دادگاه حل اختلاف ،قاضی اول با چک کردن سوابق پسر و من دید هیچ مشکلی نداریم نه معتاده نه بیکار نه دزد و قاتل و...
بعد رای مثبت رو داد چون بازم پدرم حضور پیدا نکرد و برای خودش وکیل میفرستاد
آخرین روزها بود ک باز پدرم اعتراض زد و باز خواست منو اذیت کنه بماند ک تهدید شده بودم ک بعد از دادگاه با ماشین منو زیر میگیره و نمیزاره به ازدواج برسم
بخاطر اعتراضش مجبور شدم چندماه صبر کنم توی خوابگاه و قاصی دوم پرونده رو بررسی کنه، از استرس داشتم میمردم دیگه نه راه پس داشتم نه راه پیش که قاضی دوم هم به نفع من رای داد گفت پدر شما از سر لجبازی داره شما رو نابود میکنه
خلاصه الان ۴ساله ک ازدواج کردیم و خیلی از زندگیم راضی ام ، عشقمون توی این ۴سال ذره ای کم نشده ولی خب دیگه هیچ ارتباطی خانوادم باهام ندارن چون پدرم تهدیدشون کرده و در صورتی ک من طلاق بگیرم فقط منو قبول دارن. در آخر خواستم بگم بزرگتر ها هم اشتباه میکنن همیشه فقط کوچیکتر ها مقصر نیستن ، کاش یکم آدم ها همدیگرو درک میکردن و این ۲ روزی ک زنده هستیم قدر همدیگرو بیشتر میدونستیم بخدا این زندگی ارزش این همه بدی و دلخوری رو نداره ، با عشق زندگی آسون تر میشه، همیشه پای عشقی که میدونید درسته وایستید پا پس نکشید به هیچ قیمتی .
- 🖤
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره این تجربه به اشتراک میگذارد!