تجربه رابطه با آدم خسیس :
سلام عزیزان
اگر علاقه داشتید بخونید چون خیلی دیدگاهتون قراره آخر این متن عوض بشه
با آقایی پنج سال پیش توی گوشی آشنا شدم از همون اول خیلی وجه تفاهم باهم داشتیم من اولش کلا بی توجهی میکردم بهش ولی وقتی دیدم چطور رفتار میکنه ازش خوشم میاد واقعا همه چیزش اوکی بود رفتارش دقیقا تصور من از شوهر ایندم بود ،کلی تفاهم داشتیم ،حرفامون هیچوقت تموم نمیشد اینطوری بود که رابطمون تقریبا یک سال لانگ دیستنس بود تا اینکه اومد و همو دیدم شاید باورتون نشه ولی هیچی برام نگرفته بود دریغ از یک دسته گل یه آب معدنی حتی ولی برام مهم نبود با خودم گفتم شاید عجله ای اومده یادش رفته چون واقعا دوستش داشتم اون زمان به شدت پولدار بود با ماشین گرون قیمت و لباسای مارک حساب های بانکیش میلیاردی پول داشت ولی خب وقتی بهش گفتم سیگارم یادم رفته برو برام سیگار بگیر رفت گرفت و فکر کنید دو نخ کلا سیگار گرفته بود😂 اونجا فهمیدم این یه چیزیش هست ولی خب جدی نگرفتم طبیعتا انتظار داشتم بریم کافه ای رستورانی چیزی هیچ آدم به نظر محترمی نمیاد دیت اول شمارو ببره توی پارک بشینید اونم بعد یک سال و با اونهمه پول ولی ایشون اونکارو کرد و به کل من نا امید شدم ازش ولی باز گفتم حالا شاید منتظره که وفاداریمو ببینه و ازم مطمعن بشه بعد شروع کنه به خرج کردن
از اون دیتمون گذشت و یادمه چون من نزاشتم زیاد بهم دست بزنه یکم قیافشو میگرفت
بعد اون دیت ما باز هم چند وقت باهم بودیم ولی این دفعه انگار کلا یکی دیگه شده بود کل فکر و ذکرش و حرفاش جنسی بود من کم عقل فکر میکردم باهام راحته برای همین این شکلیه ولی خب .....
یکم که گذشت ورشکست شد شرکتش از دستش رفت ولی من برام هیچ اهمیتی نداشت به شدت عاشقش بودم درحالی که نمیدونستم نه تنها دو طرفه نیست این عشق بلکه اون تمام مدت داشت سعی میکرد دست کاری مغزی بکنتم و داشت منو تغییر میداد
اینم اضافه کنم به حدی جیبش خالی شده بود که من طلامو فروختم دادم بهش که نره لپ تاپشو بفروشه(حماقت محض)😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
دیت دوممون که همو دیدیم قبلش یادمه کلی دعوا کرد باهام سر اینکه باهاش رابطه داشته باشم ولی باز قبول نکردم وقتی همو دیدم هیچ فرقی با دفعه قبل نداشت بعد گذشت سه سال هنوز هم دریغ از یک آب معدنی
اینم اضافه کنم این آدم حتی کادو تولدم بمن نمیداد یا کادو ولنتاین هیچی به معنای واقعی چون فک میکرد لانگ دیستنسیم نمیشه داد :)
خلاصه اون جهنم تموم شد و رسید به سال اخر رابطمون من دیگه کم اوردع بودم عشق نمیتونست جلومو بگیره با خودم میگقتم تا کی قراره رابطه ی بقیه رو ببینم و حسرت بکشم چرا باید من همیشه تامین کننده میبودم درحالی که اون پسره؟ تهشم هیچی
تموم شد.
بعد این همه سال فقط یه چیزیو میخوام بهتون بگم دخترا
مطمعن باشید پسری که دوستت باشه نه تنها لازم نیست بهش بگی چیکار باید بکنه برات ؛بلکه خودش داوطلبانه سعی میکنه خوشحالت بکنه و هرکاری رو به بهترین نحو واست انجام میده
تو نمیتونی با زور مجبورش کنی محبت بکنه ، گل بخره برات ، دوستت داشته باشه ، یا کنارت بمونه پسرا خودشون بلدن همه ی اینارو ولی فقط باید خودشون بخوان که انجام بدن (تا ابد بحث خواستنه )
اول از مناسب بودنش مطمعن بشید بعد وارد رابطه بشید سعی کنید کامل بشناسیدش خواهش میکنم مثل من عمرتو پای آدم به درد نخور هدر ندید.
- 👋
سلام عزیزان
اگر علاقه داشتید بخونید چون خیلی دیدگاهتون قراره آخر این متن عوض بشه
با آقایی پنج سال پیش توی گوشی آشنا شدم از همون اول خیلی وجه تفاهم باهم داشتیم من اولش کلا بی توجهی میکردم بهش ولی وقتی دیدم چطور رفتار میکنه ازش خوشم میاد واقعا همه چیزش اوکی بود رفتارش دقیقا تصور من از شوهر ایندم بود ،کلی تفاهم داشتیم ،حرفامون هیچوقت تموم نمیشد اینطوری بود که رابطمون تقریبا یک سال لانگ دیستنس بود تا اینکه اومد و همو دیدم شاید باورتون نشه ولی هیچی برام نگرفته بود دریغ از یک دسته گل یه آب معدنی حتی ولی برام مهم نبود با خودم گفتم شاید عجله ای اومده یادش رفته چون واقعا دوستش داشتم اون زمان به شدت پولدار بود با ماشین گرون قیمت و لباسای مارک حساب های بانکیش میلیاردی پول داشت ولی خب وقتی بهش گفتم سیگارم یادم رفته برو برام سیگار بگیر رفت گرفت و فکر کنید دو نخ کلا سیگار گرفته بود😂 اونجا فهمیدم این یه چیزیش هست ولی خب جدی نگرفتم طبیعتا انتظار داشتم بریم کافه ای رستورانی چیزی هیچ آدم به نظر محترمی نمیاد دیت اول شمارو ببره توی پارک بشینید اونم بعد یک سال و با اونهمه پول ولی ایشون اونکارو کرد و به کل من نا امید شدم ازش ولی باز گفتم حالا شاید منتظره که وفاداریمو ببینه و ازم مطمعن بشه بعد شروع کنه به خرج کردن
از اون دیتمون گذشت و یادمه چون من نزاشتم زیاد بهم دست بزنه یکم قیافشو میگرفت
بعد اون دیت ما باز هم چند وقت باهم بودیم ولی این دفعه انگار کلا یکی دیگه شده بود کل فکر و ذکرش و حرفاش جنسی بود من کم عقل فکر میکردم باهام راحته برای همین این شکلیه ولی خب .....
یکم که گذشت ورشکست شد شرکتش از دستش رفت ولی من برام هیچ اهمیتی نداشت به شدت عاشقش بودم درحالی که نمیدونستم نه تنها دو طرفه نیست این عشق بلکه اون تمام مدت داشت سعی میکرد دست کاری مغزی بکنتم و داشت منو تغییر میداد
اینم اضافه کنم به حدی جیبش خالی شده بود که من طلامو فروختم دادم بهش که نره لپ تاپشو بفروشه(حماقت محض)😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
دیت دوممون که همو دیدیم قبلش یادمه کلی دعوا کرد باهام سر اینکه باهاش رابطه داشته باشم ولی باز قبول نکردم وقتی همو دیدم هیچ فرقی با دفعه قبل نداشت بعد گذشت سه سال هنوز هم دریغ از یک آب معدنی
اینم اضافه کنم این آدم حتی کادو تولدم بمن نمیداد یا کادو ولنتاین هیچی به معنای واقعی چون فک میکرد لانگ دیستنسیم نمیشه داد :)
خلاصه اون جهنم تموم شد و رسید به سال اخر رابطمون من دیگه کم اوردع بودم عشق نمیتونست جلومو بگیره با خودم میگقتم تا کی قراره رابطه ی بقیه رو ببینم و حسرت بکشم چرا باید من همیشه تامین کننده میبودم درحالی که اون پسره؟ تهشم هیچی
تموم شد.
بعد این همه سال فقط یه چیزیو میخوام بهتون بگم دخترا
مطمعن باشید پسری که دوستت باشه نه تنها لازم نیست بهش بگی چیکار باید بکنه برات ؛بلکه خودش داوطلبانه سعی میکنه خوشحالت بکنه و هرکاری رو به بهترین نحو واست انجام میده
تو نمیتونی با زور مجبورش کنی محبت بکنه ، گل بخره برات ، دوستت داشته باشه ، یا کنارت بمونه پسرا خودشون بلدن همه ی اینارو ولی فقط باید خودشون بخوان که انجام بدن (تا ابد بحث خواستنه )
اول از مناسب بودنش مطمعن بشید بعد وارد رابطه بشید سعی کنید کامل بشناسیدش خواهش میکنم مثل من عمرتو پای آدم به درد نخور هدر ندید.
- 👋
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
10 نظرالبته از قدیم گفتن زنی ک خرج داره ارج داره
اون طلاتو بری بدی چ حماقتی اخه وااااووووو
چون یه آب معدنی یا یه سیگار ارزشی نداره
ولی به شما گفته نمیخوام تورو
اما شاید به هردلیلی مستقیم نگفته ولی غیر مستقیم مفهوم همینه
ادم کسی رو بخواد چه زن چه مرد همه کار میکنه
اول منطقی انتخاب کردیم همو بعدا عاشق شدیم
والا به الله این عشقی که تو قصه هاست ، خیالاته
منطقی و واقعی انتخاب کردن تهش به عشق ابدی منجر میشه