U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
July 28, 2025 at 05:16 PM
تجربه آزار جنسی :

سلام من یه دختر بیست دو ساله ام اومدم از تجربه آزار جنسیم بگم
وقتی که یازده دوازده سالم بود پسر عموم که پنج سالی ازم بزرگتره همیشه به سینه ها وجاهای دیگم دست میزد من خیلی اذیت میشدم بهش میگفتم نکن میگفت من دوستت دارم ومیخوام باهات ازدواج کنم من اون موقع کوچیک بودم همش یازده دوازده سالم بود
همیشه میگفت بازی کنیم یه چند تا بچه دیگم جمع میکرد ولی به اونا دست نمیزد میگفت باید هربار دونفر یار میشدن بقیه چشماشونو میبستن ما چیزی قایم میکردیم وقتی بقیه چشماشونو میبستن به سینه ها وجاهای دیگمـدست میزد منم چون بچه ها اینجا بودن نتونستم چیزی بگم الان خیلی سال گذشته وپسرعموم هنوز تهدیدم میکنه الان دیگه بهش اجازه دست زدن نمیدم ولی اگه جایی خلوت گیرم بیاره باز میگه یه روز مال من میشی وهمیشه قایمکی کادوهم واسم میگیره منم از ترس مامان بابام قایم میکنم وعموم پیش پدرم گفته میخوان بیان خواستگاری من منم بهش بی میل نیستم ولی از شما میخوام راهنمائیم کنید این کاراشو فراموش کنم وباهاش ازدواج کنم یا نه نبخشمش بخاطر دست درازیاش.
- 💔
تجربه‌های مشترک
0 پسند

نظرات

2379 نظر
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
یعنی واقعا تو دوران دوستی رابطه جنسی انجام دادین
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
به دل شکستن من کاری ندارم من وظیفمه چیزی که لازمه رو بگم
قرار نیست همیشه دلداری های ترحم آمیز بی ارزش به کسی بدیم
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
کاش کسشعر باشن سردرد گرفتم
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
ازت ممنونم که درک میکنی
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
فقط به فکر....
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
لعنتیا یکم آروم تر تایپ کنید.
سرعت تایم شما، از سرعت اسکرول کردن من بیشتره 🫠
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
خوب مثه من باشید تا حالا فش ندادم

کسی هم ناراحت نشده ازم

اکثر دخترام کشته مرده من هستن🥺😂
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
دیدگاه روانشناسی رو یه روانشناس درجای بهتر با لحن‌بهتر درست تر می گه
0 پسند
A
ناشناس
July 28, 2025 at 06:43 PM
ببین، منطق این آدم میگه " من به هرکس میل داشته باشم باید بهش دست درازی کنم!" و این یعنی یه زندگی پررر از خیانت، الان هنوز جوانی و احساساتت و هورمونات شاید یکم بهم ریخته باشه، تو داری خودتو قانع میکنی که کاراش از روی عشق بوده در حالیکه باید به کسیکه این وسط احساسش درگیر نیست و داره منطقی نگاه میکنه (مثه یک مشاور)، اینا رو بگی و ازش بخای امن ترین راه رو بهت نشون بده ک کمترین اسیب متوجهت نباشه، وقتی با یک ادمی که روان سالمی داره ارتباط برقرار کنی، تازه اونوقت متوجه میشی احساسِ الانت، صرفا توهمی از عشق و وابستگی و عادت و البته توجیه بوده... هرچی که شد، امیدوارم بهترین و عاقلانه ترین تصمیم رو بگیری، تصمیمی که سالها بعد ازش پشیمون نباشی و زندگی متاهلی سالم و شادی رو تجربه کنی❤
0 پسند

ثبت نظر شما