تجربه آزار جنسی :
سلام من یه دختر بیست دو ساله ام اومدم از تجربه آزار جنسیم بگم
وقتی که یازده دوازده سالم بود پسر عموم که پنج سالی ازم بزرگتره همیشه به سینه ها وجاهای دیگم دست میزد من خیلی اذیت میشدم بهش میگفتم نکن میگفت من دوستت دارم ومیخوام باهات ازدواج کنم من اون موقع کوچیک بودم همش یازده دوازده سالم بود
همیشه میگفت بازی کنیم یه چند تا بچه دیگم جمع میکرد ولی به اونا دست نمیزد میگفت باید هربار دونفر یار میشدن بقیه چشماشونو میبستن ما چیزی قایم میکردیم وقتی بقیه چشماشونو میبستن به سینه ها وجاهای دیگمـدست میزد منم چون بچه ها اینجا بودن نتونستم چیزی بگم الان خیلی سال گذشته وپسرعموم هنوز تهدیدم میکنه الان دیگه بهش اجازه دست زدن نمیدم ولی اگه جایی خلوت گیرم بیاره باز میگه یه روز مال من میشی وهمیشه قایمکی کادوهم واسم میگیره منم از ترس مامان بابام قایم میکنم وعموم پیش پدرم گفته میخوان بیان خواستگاری من منم بهش بی میل نیستم ولی از شما میخوام راهنمائیم کنید این کاراشو فراموش کنم وباهاش ازدواج کنم یا نه نبخشمش بخاطر دست درازیاش.
- 💔
سلام من یه دختر بیست دو ساله ام اومدم از تجربه آزار جنسیم بگم
وقتی که یازده دوازده سالم بود پسر عموم که پنج سالی ازم بزرگتره همیشه به سینه ها وجاهای دیگم دست میزد من خیلی اذیت میشدم بهش میگفتم نکن میگفت من دوستت دارم ومیخوام باهات ازدواج کنم من اون موقع کوچیک بودم همش یازده دوازده سالم بود
همیشه میگفت بازی کنیم یه چند تا بچه دیگم جمع میکرد ولی به اونا دست نمیزد میگفت باید هربار دونفر یار میشدن بقیه چشماشونو میبستن ما چیزی قایم میکردیم وقتی بقیه چشماشونو میبستن به سینه ها وجاهای دیگمـدست میزد منم چون بچه ها اینجا بودن نتونستم چیزی بگم الان خیلی سال گذشته وپسرعموم هنوز تهدیدم میکنه الان دیگه بهش اجازه دست زدن نمیدم ولی اگه جایی خلوت گیرم بیاره باز میگه یه روز مال من میشی وهمیشه قایمکی کادوهم واسم میگیره منم از ترس مامان بابام قایم میکنم وعموم پیش پدرم گفته میخوان بیان خواستگاری من منم بهش بی میل نیستم ولی از شما میخوام راهنمائیم کنید این کاراشو فراموش کنم وباهاش ازدواج کنم یا نه نبخشمش بخاطر دست درازیاش.
- 💔
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
10 نظرپس ارزش امتحان کردن داره
(البته اینم بگم خانواد استثنا هم وجود داره)
اون موقع بچه بوده الان بزرگه میتونه برای خانوادهش توضیح بده ک من بچه بودم همچین کاری کرده ترسیدم بگم
یا مثلاً گف هنوز همچین کاری میکنه میتونه پسره رو بکشونه ی جایی ک اگ خانوادهش باور نکردن باور کنن