تجربه آزار جنسی :
سلام من ۱۶ سالمه
پارسال ۵ روز رفتیم خونه داییم اینا و اونجا موندیم پسرداییم که ۱۴ سال ازم بزرگتره از روز اول شروع کرد با حرفاش آزار دادن مثلا یه بار پرنده هاشون که توی قفس بودن در گوشم گفت اونا دارن (معذرت میخوام)سک..س میکنن یا بارها لمسم کرد و حرفای کثیف میزد متاسفانه من چیزی نگفتم اما روز چهارم که خواب بودم اومد به سینه هام دست زد من بلند شدم و تهدید کردم اگه تموم نکنی به پدرم میگم اما اون میگفت من که کاری نکردم
خلاصه مادران عزیز پدران عزیز به هیچکس اعتماد نکنید و برای بچه هاتون دوست باشید که اگه همچین اتفاقی افتاد بهتون بگن و حتما برن تراپیست که تروما ایجاد نشه:)و امیدوارم هیچوقت حتی بدترین آدما هم اینو تجربه نکنن چون اون حس کثیفی و نجاست تا تک تک سلول هام میرفت..
- 😢
سلام من ۱۶ سالمه
پارسال ۵ روز رفتیم خونه داییم اینا و اونجا موندیم پسرداییم که ۱۴ سال ازم بزرگتره از روز اول شروع کرد با حرفاش آزار دادن مثلا یه بار پرنده هاشون که توی قفس بودن در گوشم گفت اونا دارن (معذرت میخوام)سک..س میکنن یا بارها لمسم کرد و حرفای کثیف میزد متاسفانه من چیزی نگفتم اما روز چهارم که خواب بودم اومد به سینه هام دست زد من بلند شدم و تهدید کردم اگه تموم نکنی به پدرم میگم اما اون میگفت من که کاری نکردم
خلاصه مادران عزیز پدران عزیز به هیچکس اعتماد نکنید و برای بچه هاتون دوست باشید که اگه همچین اتفاقی افتاد بهتون بگن و حتما برن تراپیست که تروما ایجاد نشه:)و امیدوارم هیچوقت حتی بدترین آدما هم اینو تجربه نکنن چون اون حس کثیفی و نجاست تا تک تک سلول هام میرفت..
- 😢
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
577 نظرهمیشه این رفتارش خیلی اذیتم میکرد ولی چندسال ک قشنگ متوجه کارش شدم
از ترس اینکه پدر و مادرش بفهمن یا بگه بهشون
انقدر فکر میکنه
یه نامه هم مینویسه سرآخر خودکشیمیکنه
من یک دایی دارم هم سن خودمه۲۰سالشه ومجرد. ولی من میترسم خونه مادرجونم بمونم تنها با. داییموحشتناک ترس دارم
۳ تا دایی تنی دارم ۴ تا ناتنی که این یکی از ناتنی هاس