U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
August 08, 2025 at 07:49 AM
تجربه رفتن به کلاسای قلمچی :

سلام پارسال که دوازدهمی بودم خانوادم تصمیم گرفتن منو بزارن قلمچی و منو از تابستون چهارتا درس رو نوشتن که اگه اشتباه نکنم پنجاه میلیونو خورده ای شد.
یه زنه که اونجا کار میکرد اصرار داشت که اره بیا ازمون ثبت نام کن فلانه مشاور میدیم و چون ما اون موقع چیزی نمیدونستیم خانوادم اونو هم قبول کردن و بیشتر از اون شد پولش
راجب فضاش بگم که واقعا افتضاح بود چرا؟ استاد مرد بود و ما هممون دختر بودیم. دخترای دیگه کاری جز کراش زدن رو استاد ها، غیبت کردن و دعوا کردن با همدیگه رو نداشتن وسط تدریس استادا کرم میریختن با همچیه ادم کار داشتن هرکاری هم میکردن غیر از درس خوندن
راجب ازموناشم که الان اکثرا میدونید سخت و غیر استاندارد ولی بازم بد نبود
استادا هم بد نبودن خدایی مخصوصا استاد ریاضیمون واقعا عالی بود فقط زیست بود که دلقک بازی داشت اسمش رامین معصومی بود که ایشون دلقک خالص بودن درس رو ول میکرد کصشعر میگفت وسط درس از پولش میگفت از کارایی که کرده بود درس دادنش افتضاح تو یک ساعت و نیم که کلاس داشتیم یک فصلو تموم میکرد ولی چی؟ یک ساعت فقط زر میزدن نیم ساعت اخر یه جوری تند تند و خلاصه میگفت که نمیفهمیدیم حالا شاید بگید چرا اعتراض نمیکردیم که اینم بر میگشت به بانمک بازیش و کراش زدن دخترا که جرعت نداشتی بری چیزی بگی به کسی چون نود درصد کلاس دوسش داشتن حتی با اینکه میدونستن بد درس میده
اخر سر هم با اینکه با ما جلسه داشتن و اصلا نیومدن! ما پول داده بودیم رفتیم اعتراض کردیم گفتن نمیاد رفته واسه خودش کلاس برداشته بدون اینکه بگه دیگه هم اینجا نمیاد بعد جالبه این اقا همش میرفت کتاب چاپ میکرد میچپوند به بچه ها
خود اموزشگاه هم همینطور بود به زور کتابای قلمچی رو میکردن تو پاچت و جوری بودن که اره ما تخفیف میدیم از ما بخرید که زر میزدن بعد چون پاسخنامه رو از سوالات جدا داده بودن راحت یک و نیم پول کتاب زیست شد که فهمیدم کتابای ابیه قلمچی افتضاحه انقدر بد بود که با منبع دیگه شروع کردم.
- 🤮
تجربه‌های حرفه‌ای
0 پسند

نظرات

428 نظر
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:02 PM
میگم‌دیگه انگار همش میخوان کلاس بذارن
خودشونم اذیت میشن خدایی
بخدا مدرسه این خاطراتش میمونه
الکی میبرن بچه رو افسرده میکنن بابا ول کنین بذارین بچه خوش باشه
من‌از ترس رفیقام لقمه مو زنگای فیزیک میخوردم‌ک‌همه حواسشون ب تخته بود
بقیه مواقع لقمه درمیاوردم ب خودم نمیرسید
یه زهرا داشتیم رفیق صمیمیم
مامانم برا اونم لقمه و لیوان و قاشق میذاش
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:02 PM
اها
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:02 PM
مثل شما منتهی آگاهی و سطح دانش کم بود
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
فضاش جوریه که اصلا خیلی یه جوریه هیچ وقت نمیذارم بچم اسم این مدرسه ها رو بیاره
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
زمان شما چجوری بود مگه
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
اره
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
دقیقاااا مثل بابای من..
من سال یازدهم بودم زنگ زدن بابام‌ گفتن پسر بررگتون چنسالشه..
بابام میگفت فک کنم ۱۳ ۱۴ سالشه😂
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
خب قربونت من برای ی دهه قبل توام
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:01 PM
نه درسم نمیخونن نصفشون بابا
0 پسند
A
ناشناس
August 08, 2025 at 02:00 PM
من‌وسط سال پاشدم رفتم همون دولتی
0 پسند

ثبت نظر شما