تجربه نگهداری از بچه گربه :
سلام من میخواستم از بزرگ کردن گربه بگم یه مقدار طولانیه ولی خوندنش خالی از لطف نیست
اول اینکه من داخل روستا زندگی میکنم یه گربه رو از بچگی بزرگ کردم و اون حامله بودش و یه مدت بود زایمان کرده بود اما من نمیدونستم کجا ( داخل خونه ازش نگه داری نمیکردم یعنی اجازشو نداشتم و ندارم)
بعد یه روز همسایمون یه بچه گربه اورد گذاشت تو کوچه که تو حیاطمون بوده دو سه روزه ببر شاید برای گربه تو باشه منم بردم پیش گربم گربم بوش کرد شروع کرد فیف کردن بهش گفتم برای این نیست اول بردنش یجای دیگه ولش کردن بعد من طاقت نیاوردم اوردمش تو حیاطمون براش خونه درست کردم اونجا نگهش میداشتم
بهش شیر ، زرده تخم آب پز، آب مرغ میدادم بعد یه روز که بهش شیر دادم عصرش رفتم بهش سر بزنم دیدم حالش خیلی بده و بیحاله میاورد بالا چون همیشه خیلی سرحال و شیطون بودش کلی بازی میکردیم تو طول روز نمیدونستم چیکار کنم اون حالش بد بود من نشستم گریه کردم بعد متوجه شدم بخاطر شیری هست که دادم شیر گاو براش خوب نبود دیگه با کمک هوش مصنوعی اون شب بهش چیزی ندادم تا معدش آروم بشه اخر شب بهش سر زدم دیدم تو خونش داره میو میو میکنه و میخواد بیاد بیرون منم براش آب مرغ بردم شروع کرد تند تند خوردن( اونجا تصمیم گرفتم براش شیر خشک بگیرم و سفارش دادم و اینم یه داستانی پشتش هست که به زور تونستم جمعش کنم😂 و از این شیر خشک هم به گربم میدادم هم بچه ها چون هوش مصنوعی گفته بود شیرخشک برای گربه مادر که شیر میده خوبه) چون اوایل بهار بود هوا سرد بودش تو بطری آب داغ پر میکردم میذاشتم کف خونش روش پارچه مینداختم اونم میرفت روش میخوابید🫠 در خونشم با پارچه بستم که هم خونش مدت بیشتری گرم بمونه هم دستشویی داشت بتونه بره بیرون کارشو انجام بده
گربمم چون بچه هاش داخل حیاطمون بودن بهش نزدیک میشد اما میزدش بعد کم کم باهاش آشنا شد( البته نمیدونم بچه گربه من بود یا نه چون میگن گربه ها بوی غریبه به بچشون بخوره دیگه قبولش نمیکنن و نمیشناسنش) و یه روز دیدم رفته بغل گربم خوابیده اونجا فهمیدم گربم قبولش کرده
الانم گربم ولشون کرده به قولی مستقلشون کرده سه تا بچه هاشم داخل حیاطمونن از این کارو خیلی خوشحالم از اینکه وجدانم قبول نکرد ولش کنن تو خیابون شاید از نظر دیگران مسخره باشه بابتش کلی حرف شنیدم مسخره شدم اما همین که سرم پیش خودمو خدا بالاست کافیه
در آخر فقط ازتون میخوام چه خودتون چه اطرافیانتون بچه گربه دیدین دست نزنید بذارید بمونه جا به جا نکنید چه یه ساعت تنها بود چه چند روز مادرش بهش سر میزنه بیاد ببینه بچش نیست دیوونه میشه شاید فکر کنید دارید بهش لطف میکنید اما بزرگ ترین ظلم رو دارید در حقشون میکنید بهتون فحش میده درسته حیوونن اما احساسات دارن شاید حتی بیشتر از ما آدما و آهشونم زود میگیره چون دیدم و شنیدنم
بابت طولانی شدنش معذرت میخوام ممنون که خوندین.
- ❤️
سلام من میخواستم از بزرگ کردن گربه بگم یه مقدار طولانیه ولی خوندنش خالی از لطف نیست
اول اینکه من داخل روستا زندگی میکنم یه گربه رو از بچگی بزرگ کردم و اون حامله بودش و یه مدت بود زایمان کرده بود اما من نمیدونستم کجا ( داخل خونه ازش نگه داری نمیکردم یعنی اجازشو نداشتم و ندارم)
بعد یه روز همسایمون یه بچه گربه اورد گذاشت تو کوچه که تو حیاطمون بوده دو سه روزه ببر شاید برای گربه تو باشه منم بردم پیش گربم گربم بوش کرد شروع کرد فیف کردن بهش گفتم برای این نیست اول بردنش یجای دیگه ولش کردن بعد من طاقت نیاوردم اوردمش تو حیاطمون براش خونه درست کردم اونجا نگهش میداشتم
بهش شیر ، زرده تخم آب پز، آب مرغ میدادم بعد یه روز که بهش شیر دادم عصرش رفتم بهش سر بزنم دیدم حالش خیلی بده و بیحاله میاورد بالا چون همیشه خیلی سرحال و شیطون بودش کلی بازی میکردیم تو طول روز نمیدونستم چیکار کنم اون حالش بد بود من نشستم گریه کردم بعد متوجه شدم بخاطر شیری هست که دادم شیر گاو براش خوب نبود دیگه با کمک هوش مصنوعی اون شب بهش چیزی ندادم تا معدش آروم بشه اخر شب بهش سر زدم دیدم تو خونش داره میو میو میکنه و میخواد بیاد بیرون منم براش آب مرغ بردم شروع کرد تند تند خوردن( اونجا تصمیم گرفتم براش شیر خشک بگیرم و سفارش دادم و اینم یه داستانی پشتش هست که به زور تونستم جمعش کنم😂 و از این شیر خشک هم به گربم میدادم هم بچه ها چون هوش مصنوعی گفته بود شیرخشک برای گربه مادر که شیر میده خوبه) چون اوایل بهار بود هوا سرد بودش تو بطری آب داغ پر میکردم میذاشتم کف خونش روش پارچه مینداختم اونم میرفت روش میخوابید🫠 در خونشم با پارچه بستم که هم خونش مدت بیشتری گرم بمونه هم دستشویی داشت بتونه بره بیرون کارشو انجام بده
گربمم چون بچه هاش داخل حیاطمون بودن بهش نزدیک میشد اما میزدش بعد کم کم باهاش آشنا شد( البته نمیدونم بچه گربه من بود یا نه چون میگن گربه ها بوی غریبه به بچشون بخوره دیگه قبولش نمیکنن و نمیشناسنش) و یه روز دیدم رفته بغل گربم خوابیده اونجا فهمیدم گربم قبولش کرده
الانم گربم ولشون کرده به قولی مستقلشون کرده سه تا بچه هاشم داخل حیاطمونن از این کارو خیلی خوشحالم از اینکه وجدانم قبول نکرد ولش کنن تو خیابون شاید از نظر دیگران مسخره باشه بابتش کلی حرف شنیدم مسخره شدم اما همین که سرم پیش خودمو خدا بالاست کافیه
در آخر فقط ازتون میخوام چه خودتون چه اطرافیانتون بچه گربه دیدین دست نزنید بذارید بمونه جا به جا نکنید چه یه ساعت تنها بود چه چند روز مادرش بهش سر میزنه بیاد ببینه بچش نیست دیوونه میشه شاید فکر کنید دارید بهش لطف میکنید اما بزرگ ترین ظلم رو دارید در حقشون میکنید بهتون فحش میده درسته حیوونن اما احساسات دارن شاید حتی بیشتر از ما آدما و آهشونم زود میگیره چون دیدم و شنیدنم
بابت طولانی شدنش معذرت میخوام ممنون که خوندین.
- ❤️
تجربههای زایمان و حاملگی
0
پسند
نظرات
727 نظرمن کلاس هفتم بودم پدرمو از دست دادم
ولی خب
بنظرم نسل شما بار سنگینتری رو دوشتون هست
مشکلات گوارشی پیدا میکنه
استخون هم میدی بهش؟
والا من اینارو نمیدم بدونم ضرر داره یا نه😑
بعد این بال مرغ هستا نوک بال مرغ چی میگن بهش اونو دوسداره میخوره ضرر نداره؟😂
من خودم 30 ساله که دارم کار میکنم و آنقدر در مسئولیت خانواده م غرق شدم که واقعا به فردا فکر نمیکنم
امیدوارم حداقل آینده شما خوب باشه