تجربه آزار جنسی :
منم برای باز اول میخام یه تجربه تلخ رو باهاتون به اشتراک بذارم تجربه آزار جنسی
بابام دوتا زن داشت و یه آدم پولدار بود و خیلی مهمون میومد خونه مون مامانم همیشه تو کار های خونه مصروف بود بیشتر به ما نمیرسید از همسر اول بابام یه برادر داشتم ۲۲سالش بود اون موقع ها من ۵یا ۶سال داشتم همیشه وقتی میدید کسی تو اتاق نیست بهم فلم های +18نشون میداد میگفت ببین چقدر این کار ها خوبه چقدر لذت میبرن بعد به بدنم جای های خصوصی ام دست میزد حتا خدا منو نجات داد بهم میگفت فرصت بشه اون کارم باهات میکنم خیلی واضع میگفت لب هامو میبوسید من خیلی اذیت میشدم منو میترسوند به کسی نگم نمیدونم چند وقت اینجوری ادامه داشت تا من کمی بزرگ شدم اون موقع ها معنی این کار ها را میفهمیدم دیگه بهم نزدیک نشد اما تا ۱۵ساله شدم دوباره نگاه های مزخرفش روی بدنم شروع شدهمش به بدنم نگاه میکرد اما باهام دیگه کاری نداشت تا بالاخره زن گرفت رفت آلمان ازش راحت شدم اما همیشه نفرین اش میکنم کودکی منو ازم گرفت همیشه یاد اون موقع ها میوفتم خیلی روحیم خراب میشه الان منم دو سالی میشه ازدواج کردم قسم خوردم خیلی مواظب بچم باشم اصلا به هیچ کسی اعتماد نکنم چون این برادرم خیلی آدم خوبی نشون میداد خودشو شاگرد اول بود همش خیلی درس میخوند با کسی بی ادبی نمیکرد اما منو خیلی اذیت کرد خدا ازش نگذره مواظب بچه هاتون باشین به هیچ کسی اعتماد نکنین.
- ❤️
منم برای باز اول میخام یه تجربه تلخ رو باهاتون به اشتراک بذارم تجربه آزار جنسی
بابام دوتا زن داشت و یه آدم پولدار بود و خیلی مهمون میومد خونه مون مامانم همیشه تو کار های خونه مصروف بود بیشتر به ما نمیرسید از همسر اول بابام یه برادر داشتم ۲۲سالش بود اون موقع ها من ۵یا ۶سال داشتم همیشه وقتی میدید کسی تو اتاق نیست بهم فلم های +18نشون میداد میگفت ببین چقدر این کار ها خوبه چقدر لذت میبرن بعد به بدنم جای های خصوصی ام دست میزد حتا خدا منو نجات داد بهم میگفت فرصت بشه اون کارم باهات میکنم خیلی واضع میگفت لب هامو میبوسید من خیلی اذیت میشدم منو میترسوند به کسی نگم نمیدونم چند وقت اینجوری ادامه داشت تا من کمی بزرگ شدم اون موقع ها معنی این کار ها را میفهمیدم دیگه بهم نزدیک نشد اما تا ۱۵ساله شدم دوباره نگاه های مزخرفش روی بدنم شروع شدهمش به بدنم نگاه میکرد اما باهام دیگه کاری نداشت تا بالاخره زن گرفت رفت آلمان ازش راحت شدم اما همیشه نفرین اش میکنم کودکی منو ازم گرفت همیشه یاد اون موقع ها میوفتم خیلی روحیم خراب میشه الان منم دو سالی میشه ازدواج کردم قسم خوردم خیلی مواظب بچم باشم اصلا به هیچ کسی اعتماد نکنم چون این برادرم خیلی آدم خوبی نشون میداد خودشو شاگرد اول بود همش خیلی درس میخوند با کسی بی ادبی نمیکرد اما منو خیلی اذیت کرد خدا ازش نگذره مواظب بچه هاتون باشین به هیچ کسی اعتماد نکنین.
- ❤️
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
1509 نظرواقعا کمهه
›› از گروه اخراج شده است!
›› از گروه اخراج شده است!
›› از گروه اخراج شد !
›› از گروه اخراج شده است!