تجربه آزار جنسی :
من یه پسر ۱۸ ساله ام
من یه آدمی هستم که ورزش میکنم دوچرخه سواری میرم و یکمی هم بدنسازی چند ماه یه بدنی لاغر و ورزشی دارم و چون بدنسازی میرم شلوار لگ باید بپوشم یه روز زمستون بود من اسنپ گرفته بودم بعد از ظهر برم باشگاه شلوار لگ مشکی و لباس ورزشی مو پوشیدم دادم مادرم برام اسنپ گرفت راننده اسنپ یه مرد بود با سمند مشکی اومد در پشت خراب بود مجبور شدم جلو سوار شم مرده حدودا ۴۰ سالش بود و من آدم درون گرایی هم هستم جلو که سوار شدم متاسفانه هم راه خونه تا باشگاه حدودا یک ساعتی راه هست مرده سر صحبت باز کرد و کلی از زندگی ش حرف زد و من از سر این جور چیز ها سر در نمیاوردم آدم ساده ای بودم اون طرف هم حین رانندگی هی دسته شو میذاشت روی رون پام منم این چیز ها رو نفهمیدم وسطای راه در ها رو قفل کرد گفت خطرناک در های ماشینم سریع باز میشه من هیچی نگفتم بعد اونم هی داشت به مالیدن پاهام ادامه میداد که آشغال داشت کارش به جایی رسیده بود داشت وسط پای من هم دست میزد بعد آخر حرف هاش به س.س و چیز های دیگه رسید من بهش گفتم آقا میخوام پیاده شم اول گوش نکرد بعد خدا خواست مامانم زنگ زد گفتم مامان زنگ بزن به پشتیبانی اسنپ یارو فکر کرده بود من اسنپ گرفته بودم بعد که فهمید من نگرفتم تو وسط خیابون نگه داشت منم سریع پیاده شدم بیست دقیقه راه مونده بود تا باشگاه پیاده دوییدم آنقدر ترسیده بودم که حد نداشت از شانسم اون روز برفی هم بود واقعا خدا بهم رحم کرد :)
- 😒
من یه پسر ۱۸ ساله ام
من یه آدمی هستم که ورزش میکنم دوچرخه سواری میرم و یکمی هم بدنسازی چند ماه یه بدنی لاغر و ورزشی دارم و چون بدنسازی میرم شلوار لگ باید بپوشم یه روز زمستون بود من اسنپ گرفته بودم بعد از ظهر برم باشگاه شلوار لگ مشکی و لباس ورزشی مو پوشیدم دادم مادرم برام اسنپ گرفت راننده اسنپ یه مرد بود با سمند مشکی اومد در پشت خراب بود مجبور شدم جلو سوار شم مرده حدودا ۴۰ سالش بود و من آدم درون گرایی هم هستم جلو که سوار شدم متاسفانه هم راه خونه تا باشگاه حدودا یک ساعتی راه هست مرده سر صحبت باز کرد و کلی از زندگی ش حرف زد و من از سر این جور چیز ها سر در نمیاوردم آدم ساده ای بودم اون طرف هم حین رانندگی هی دسته شو میذاشت روی رون پام منم این چیز ها رو نفهمیدم وسطای راه در ها رو قفل کرد گفت خطرناک در های ماشینم سریع باز میشه من هیچی نگفتم بعد اونم هی داشت به مالیدن پاهام ادامه میداد که آشغال داشت کارش به جایی رسیده بود داشت وسط پای من هم دست میزد بعد آخر حرف هاش به س.س و چیز های دیگه رسید من بهش گفتم آقا میخوام پیاده شم اول گوش نکرد بعد خدا خواست مامانم زنگ زد گفتم مامان زنگ بزن به پشتیبانی اسنپ یارو فکر کرده بود من اسنپ گرفته بودم بعد که فهمید من نگرفتم تو وسط خیابون نگه داشت منم سریع پیاده شدم بیست دقیقه راه مونده بود تا باشگاه پیاده دوییدم آنقدر ترسیده بودم که حد نداشت از شانسم اون روز برفی هم بود واقعا خدا بهم رحم کرد :)
- 😒
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
310 نظر