تجربه رمان خوندن :
سلام دخترم ۱۵
میخواستم تجربه خودم رو از خوندن رمان های بی اساس با شما در میون بذارم که اغلب ما دخترا دچارشیم البته تا جایی که من میدونم .
اول از همه بگم که این پیام خیلی طولانیه ؛ اما اگه تا آخر بخونید بد نیست.
خب من وقتی ۱۲ سالم بود شروع کردم به رمان خوندن؛ اون موقع اصلا نمیدونستم رمان اصلا چیه؟
و چون دوستم میخوند و خیلی برام تعریف میکرد و میگفت خیلی خوبه فلانه، بهمانه .کنجکاو شدم که منم بخونم، در واقع میخواستم یه وقت از دیگران عقب نمونم 😅
تابستون شد و من برنامه رمان رو نصب کردم و یه رمان عاشقانه دانلود کردم و شروع کردم به خوندن؛ که الان که یادم میفته اون رمان واقعا خیلی چرت بودددددد ولی خب چون من بار اولم بود کلی خوشم اومدو تصمیم گرفتم تابستون رو با خوندن رمان بگذرونم و بعد از اون رمان های فراوان دانلود کردم وبه خوندن ادامه دادم.
شب و روزم شده بود رمان، فقط به این فکر میکردم این کار رو انجام بدم و برم رمان بخونم
صبح رمان میخوندم، عصر رمان میخوندم، شب رمان میخوندم
عوض اینکه شبا عین آدم بگیرم بخوابم از خوابم میزدم و تا ساعت ۳ صبح رمان میخوندم و چشمام درد میکرد
یادمه اون تابستون مامانم فرش میشست و منم باید کمکش میکردم یه ذره کار میکردم یه عالمه رمان میخوندم
اون موقع حالیم نبود که دارم خودم رو نابود میکنم وبه این کار ادامه میدادم ؛ اون موقع ها اصلا روزای خوبی نبود واقعا، البته الان این نظر رو دارم .
به معنای واقعی من معتاد رمان شدم اونم حالا چه رمانایی ؛ رمان های عاشقانه که موضوع همشون شیبه بهم بود: ازدواج اجباری،
پسر مغرور و پولدار، دختر شیطون و خوشگل و از این چرت و پرتا.
نزدیک مدرسه ها بود که من تصمیم گرفتم این برنامه رو پاک کنم و بچسبم به درسام اما زهی خیال باطل و حتی تو اون ایام هم بعضی مواقع رمان میخوندم اون موقع اصلا دلم نمیخواست بخونم دیگه خودمم از خوندن رمان ناراضی بودم اما خب دست خودمم نبود هی من سعی کردم نخونم اما باز نمیشد؛ ترک کردن رمان واقعا یه کار خیلی سخت و طاقت فرساست
من از همون موقع شروع کردم به ترک کردن چون واقعا از این کارم حالم بهم میخورد هر بار یه رمان رو تموم میکردم آخرش خیلی ناراحت میشدم، عذاب وجدان میگرفتم و کلا از خودم بدم میومد و با خودم عهد میکردم دیگه نخونم و باز همین آش و همین کاسه ،
بعد از اون من توی روبیکا شروع کردم به رمان خوندن،
خلاصش کنم من از اون موقع تا الان هزار بار سعی کردم، تلاش کردم و هنوز موفق نشدم کاملا رمان رو کنار بذرام اماخدارو شکر نسبت به چند سال قبل خیلی بهترم و الان بیشتر کتاب میخونم تا اون مطالب چرت و پرت و واقعا خدا بهم رحم کرد که افت تحصیلی نداشتم و درسم همچنان خوب بود و چشمام ضعیف نشد .
اگه میتونستم برم به گذشته قطعا هیچ وقت رمان نمیخوندم ، هیچ وقت!!!!!
با خوندن رمان آدم عزت نفس خودشو به نظرم از دست میده، تو رویا و خیال سیر میکنه و زندگی رو یه رمان تصور میکنه
خلاصه که آقا اگه میخواید زندیگتون و آیندتون رو تباه کنید رمان بخونید.
هدفم از گفتن این حرفا اینکه اگه شما هم رمان میخونید ترک کنید و مثل من تا آخر عمر پشیمون نباشید و یا اگر قصد خوندن دارید اصلا سمتش نرید.
#حرف آخری که دارم اینکه تو جامعه ی ما، به ما دخترا و خانم ها زیاد ارزش نمیدن و مارو بیشتر مواقع تحقیر میکنن ؛ میخواستم بگم که وقتی توی رمان ها دختر قصه مدام فحش میشنوه، کتک میخوره ،کلی تحقیر میشه و مَرده کلی قلدر بازی در میاره و ما خوشمون میاد از این رمان، چه انتظاری داریم که بالا دستیا به ما احترام بذارن و وقتی خانم های نویسنده محترم هنگام نوشتن رمان، همیشه دخترا رو کوچیک میکنن دیگه از بقیه چه انتظاری داریم و واقعا از ماست که بر ماست .
برای همتون آروزی موفیقت دارم شاد و مانا باشید.❤
- 🎀
سلام دخترم ۱۵
میخواستم تجربه خودم رو از خوندن رمان های بی اساس با شما در میون بذارم که اغلب ما دخترا دچارشیم البته تا جایی که من میدونم .
اول از همه بگم که این پیام خیلی طولانیه ؛ اما اگه تا آخر بخونید بد نیست.
خب من وقتی ۱۲ سالم بود شروع کردم به رمان خوندن؛ اون موقع اصلا نمیدونستم رمان اصلا چیه؟
و چون دوستم میخوند و خیلی برام تعریف میکرد و میگفت خیلی خوبه فلانه، بهمانه .کنجکاو شدم که منم بخونم، در واقع میخواستم یه وقت از دیگران عقب نمونم 😅
تابستون شد و من برنامه رمان رو نصب کردم و یه رمان عاشقانه دانلود کردم و شروع کردم به خوندن؛ که الان که یادم میفته اون رمان واقعا خیلی چرت بودددددد ولی خب چون من بار اولم بود کلی خوشم اومدو تصمیم گرفتم تابستون رو با خوندن رمان بگذرونم و بعد از اون رمان های فراوان دانلود کردم وبه خوندن ادامه دادم.
شب و روزم شده بود رمان، فقط به این فکر میکردم این کار رو انجام بدم و برم رمان بخونم
صبح رمان میخوندم، عصر رمان میخوندم، شب رمان میخوندم
عوض اینکه شبا عین آدم بگیرم بخوابم از خوابم میزدم و تا ساعت ۳ صبح رمان میخوندم و چشمام درد میکرد
یادمه اون تابستون مامانم فرش میشست و منم باید کمکش میکردم یه ذره کار میکردم یه عالمه رمان میخوندم
اون موقع حالیم نبود که دارم خودم رو نابود میکنم وبه این کار ادامه میدادم ؛ اون موقع ها اصلا روزای خوبی نبود واقعا، البته الان این نظر رو دارم .
به معنای واقعی من معتاد رمان شدم اونم حالا چه رمانایی ؛ رمان های عاشقانه که موضوع همشون شیبه بهم بود: ازدواج اجباری،
پسر مغرور و پولدار، دختر شیطون و خوشگل و از این چرت و پرتا.
نزدیک مدرسه ها بود که من تصمیم گرفتم این برنامه رو پاک کنم و بچسبم به درسام اما زهی خیال باطل و حتی تو اون ایام هم بعضی مواقع رمان میخوندم اون موقع اصلا دلم نمیخواست بخونم دیگه خودمم از خوندن رمان ناراضی بودم اما خب دست خودمم نبود هی من سعی کردم نخونم اما باز نمیشد؛ ترک کردن رمان واقعا یه کار خیلی سخت و طاقت فرساست
من از همون موقع شروع کردم به ترک کردن چون واقعا از این کارم حالم بهم میخورد هر بار یه رمان رو تموم میکردم آخرش خیلی ناراحت میشدم، عذاب وجدان میگرفتم و کلا از خودم بدم میومد و با خودم عهد میکردم دیگه نخونم و باز همین آش و همین کاسه ،
بعد از اون من توی روبیکا شروع کردم به رمان خوندن،
خلاصش کنم من از اون موقع تا الان هزار بار سعی کردم، تلاش کردم و هنوز موفق نشدم کاملا رمان رو کنار بذرام اماخدارو شکر نسبت به چند سال قبل خیلی بهترم و الان بیشتر کتاب میخونم تا اون مطالب چرت و پرت و واقعا خدا بهم رحم کرد که افت تحصیلی نداشتم و درسم همچنان خوب بود و چشمام ضعیف نشد .
اگه میتونستم برم به گذشته قطعا هیچ وقت رمان نمیخوندم ، هیچ وقت!!!!!
با خوندن رمان آدم عزت نفس خودشو به نظرم از دست میده، تو رویا و خیال سیر میکنه و زندگی رو یه رمان تصور میکنه
خلاصه که آقا اگه میخواید زندیگتون و آیندتون رو تباه کنید رمان بخونید.
هدفم از گفتن این حرفا اینکه اگه شما هم رمان میخونید ترک کنید و مثل من تا آخر عمر پشیمون نباشید و یا اگر قصد خوندن دارید اصلا سمتش نرید.
#حرف آخری که دارم اینکه تو جامعه ی ما، به ما دخترا و خانم ها زیاد ارزش نمیدن و مارو بیشتر مواقع تحقیر میکنن ؛ میخواستم بگم که وقتی توی رمان ها دختر قصه مدام فحش میشنوه، کتک میخوره ،کلی تحقیر میشه و مَرده کلی قلدر بازی در میاره و ما خوشمون میاد از این رمان، چه انتظاری داریم که بالا دستیا به ما احترام بذارن و وقتی خانم های نویسنده محترم هنگام نوشتن رمان، همیشه دخترا رو کوچیک میکنن دیگه از بقیه چه انتظاری داریم و واقعا از ماست که بر ماست .
برای همتون آروزی موفیقت دارم شاد و مانا باشید.❤
- 🎀
تجربههای درمان اختلالات روانی
0
پسند
نظرات
945 نظرحالا میتونستید رمان های مطرح جهان رو بخونید
از طرفی مطمئنم دایره لغات بالایی پیدا کردید
ینی میگم رمزی چیزی میزنی چجوری ۱۸۰۰ صفحه تو دوروز😂