تجربه بدشانس بودن :
میخام از تجربه بدشانسیم براتون بگم
وقتی وقتی ۱۲ سالم بود دندونام شروع کرد به خراب شدن تا ۱۴ سالگی تقریبا دندونای جلوم کاملا خراب شدن ،از خوشگلی چیزی کم نداشتم اما اون وضع دندونام اعتماد بنفسو تو بد مقطعی از سنم ازم گرفت ،از طرف دیگه خانواده فقیر و بی فکر هم اضافه کنید و به عمق فاجعه پی ببرید
خلاصه تا کلاس دهم دندون نداشتم درسم عالی بود اما انقد اذیت شدم سر این قضیه که رها کردم و درس نخوندم
همون سال با هزارتا التماس مادرم راضی شد منو ببره و دندونمو درس کنه با قرضو و چکو هزارتا بدبختی
بعد از اون به اولین خاستگاری که داشتم ندیده و نشناخته بله گفتم نه پول داشت نه اخلاق و نه خانواده درست
بعد از عروسی صورتم ب طرز عجیبی شرو کرد ب جوش زدن ،جوشای وحشتناک که هرجا میرفتم جواب نمیگرفتم ،
دو سال درگیر جوشا بودم تا بالاخره بعد کلی دوا دکتر یه قرص جواب دادو بهتر شدم
اما جاش مونده بود همچنان
خوش حال بودم گفتم راحت شدم که فهمیدم حاملم تا اینجاش مشکلی نبود،اما تو ۱۲ هفته بچه مرده بود تو شکمم
دکتر بهم قرص داده که تو خونه بچه بیافته
تا یک هفته من خونریزی خیلی شدید داشتم طوری که نواربهداشتیم جواب نمیدادروزای اخر
اخرین روز سرم گیج رفتو از هوش رفتم
مجبور شدن ببرن بیمارستان بعد یه شب تا صب درد کشیدمو بالاخره ساعت ۶ صبح بچه سقط شد
اما این اخر ماجرا نبود دستو پاهام صورتم چنان ورمی کرده بود که نگو
تا دو ماه اینطوری بودم ،بعد اون بهتر شدم اما هرچن روز یع بارم یه جای صورتم یا دستم ورم میکرد ،هردکتریم میرفتم میگفت هبچی نیست
بعد یه سال بالاخره خوب شدم و خبری از ورم نبود ،اما مشکلی که داشتم جای جوشای صورتم بود جای جوش فرو رفته که هزارتا دکتر رفتم و هزارتا لیزر و اینطور چیزا انجام دادم اما جواب نداد دردو پولی که هزینه کردم هم که بماند
خلاصه دوباره حامله شدم و ب بدترین شکل ممکن زایمان کردم اولش قرار بود طبیعی ب دنیا بیاد اما نشد و سز کردم
از هر دو جا بخیه خوردم و ۶ روز بستری بودم
بعد اون دندونایی که اون سالها روکش کرده بودم شکست و الان در بدر جور کردن پول برای ایمپلنت یا حتی دندون مصنوعیم
جای جوش های صورتم از یه طرف
قلب درد هم بهش اضافه شده
خلاصه که خیلی ساله رنگ ارامشو ندیدم دعا کنید برام🙏.
- 💔
میخام از تجربه بدشانسیم براتون بگم
وقتی وقتی ۱۲ سالم بود دندونام شروع کرد به خراب شدن تا ۱۴ سالگی تقریبا دندونای جلوم کاملا خراب شدن ،از خوشگلی چیزی کم نداشتم اما اون وضع دندونام اعتماد بنفسو تو بد مقطعی از سنم ازم گرفت ،از طرف دیگه خانواده فقیر و بی فکر هم اضافه کنید و به عمق فاجعه پی ببرید
خلاصه تا کلاس دهم دندون نداشتم درسم عالی بود اما انقد اذیت شدم سر این قضیه که رها کردم و درس نخوندم
همون سال با هزارتا التماس مادرم راضی شد منو ببره و دندونمو درس کنه با قرضو و چکو هزارتا بدبختی
بعد از اون به اولین خاستگاری که داشتم ندیده و نشناخته بله گفتم نه پول داشت نه اخلاق و نه خانواده درست
بعد از عروسی صورتم ب طرز عجیبی شرو کرد ب جوش زدن ،جوشای وحشتناک که هرجا میرفتم جواب نمیگرفتم ،
دو سال درگیر جوشا بودم تا بالاخره بعد کلی دوا دکتر یه قرص جواب دادو بهتر شدم
اما جاش مونده بود همچنان
خوش حال بودم گفتم راحت شدم که فهمیدم حاملم تا اینجاش مشکلی نبود،اما تو ۱۲ هفته بچه مرده بود تو شکمم
دکتر بهم قرص داده که تو خونه بچه بیافته
تا یک هفته من خونریزی خیلی شدید داشتم طوری که نواربهداشتیم جواب نمیدادروزای اخر
اخرین روز سرم گیج رفتو از هوش رفتم
مجبور شدن ببرن بیمارستان بعد یه شب تا صب درد کشیدمو بالاخره ساعت ۶ صبح بچه سقط شد
اما این اخر ماجرا نبود دستو پاهام صورتم چنان ورمی کرده بود که نگو
تا دو ماه اینطوری بودم ،بعد اون بهتر شدم اما هرچن روز یع بارم یه جای صورتم یا دستم ورم میکرد ،هردکتریم میرفتم میگفت هبچی نیست
بعد یه سال بالاخره خوب شدم و خبری از ورم نبود ،اما مشکلی که داشتم جای جوشای صورتم بود جای جوش فرو رفته که هزارتا دکتر رفتم و هزارتا لیزر و اینطور چیزا انجام دادم اما جواب نداد دردو پولی که هزینه کردم هم که بماند
خلاصه دوباره حامله شدم و ب بدترین شکل ممکن زایمان کردم اولش قرار بود طبیعی ب دنیا بیاد اما نشد و سز کردم
از هر دو جا بخیه خوردم و ۶ روز بستری بودم
بعد اون دندونایی که اون سالها روکش کرده بودم شکست و الان در بدر جور کردن پول برای ایمپلنت یا حتی دندون مصنوعیم
جای جوش های صورتم از یه طرف
قلب درد هم بهش اضافه شده
خلاصه که خیلی ساله رنگ ارامشو ندیدم دعا کنید برام🙏.
- 💔
تجربیات جراحی و کشیدن دندان عقل
0
پسند
نظرات
228 نظرماعم از این بدشانسیا داریم
ولی همشو ی جا جمع نکردم ک نتیجه کلی بگیرم بگم بدشانسم
بخام حساب کنم خیلی وقتا اتفاقای بد افتاده خیلی وقتام اتفاقای خوب
نمیشه فقط نیمه خالی رو ببینیم
ولی ی پیشنهاد برات دارم
الان نمیدونم کجا زندگی میکنی ؟ بچت چن سالشه؟ شوهرت مشکلی با بیرون رفتنت داره یا ن؟
ولی اگ شرایطش رو داری و میتونی توی خونه نمون ک هی هر روز بشینی ب گذشته و بدشانسی هات فک کنی اینجوری ذهنتو اماده میکنی ک همش اتفاقای بد برات بیوفته
اگ میتونی برو سرکار مشغول باش
یا اگ بچت یکم بزرگ شده بفرس کلاس ، مهد
خودتم درگیر کلاسای بچت بشی و یکم از خونه بیرون بری و با ۴ نفر صحبت کنی انقد افکار منفی نکنی
طولانی شد ولی امیدوارم منظورمو گرفته باشی عزیزم
از این به بعد بهترین ها نصیبت بشه