تجربه زندگی با خانواده سمی :
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من نرگسم و ۲۰ سالمه ، بچه سوم خانوادم و دو تا خواهر و برادر بزرگتر و یه خواهر کوچیکتر دارم .
من امسال سال سومی هست که پشت کنکور هستم و میخوام از رفتار خانوادم بهتون بگم تا بدونید همه مادر و پدر خوبی ندارن و تو این دنیا استثنا هم هست .
همیشه رفتارشون باهام بد بوده ولی متاسفانه زمانی که بچه بودم متوجه نمیشدم و توی دوران نوجوانی هم بهم میگفتن تو حساسی و تو دوران بلوغی و اینا منم باورم شد ولی الان که کم کم داره ۲۱ سالم میشه فهمیدم که اینطور نیست و واقعا خیلی چیزا میلنگه
داستان از جایی جدی شد که من نخواستم مثل خواهر و برادر بزرگم طلبه بشم ، تصمیم گرفتم کنکور بدم تا پزشکی قبول بشم ، خانوادم هیچ حمایتی نکردن هیچی همه جوره سنگ انداختن جلوی پام ، چون فقط بهم غذا میدادن تصمیم گرفتم یه چند ماه پول جمع کنم تا بتونم چند تا کتاب بخرم و آزمون ثبت نام کنم و اینا . اول تو تابستون تو یه لوازم التحریر کارموقت پیدا کردم یه ماه اینا شد بعدش میخواستم برم کافه کار کنم که خواهرم یه روز دعوا راه انداخت و گفت من میرم با صاحب کارام میخوابم و خراب شدم و اینا حتی مادرم به پدرم گفت آره نرگس صبحا اتو کشیده و آرایش کرده میره بیرون . من چون هوای قم گرمه هر روز مانتو و مقنعه مو میشستم که تمیز باشه و بوی بد نده ، آرایش هم دخترا میدونن من کلا یه ضد آب داشتم و خط چشم یه بالم لب .
این شد که منو خونه نشین کردن ، این دو ساله هر روز خدا منو اذیت کردن و هنوزم میکنن ، کارای خاله زنک مثل اینکه من قاشق و چنگال از خیلی وقت پیش داشتم که خوب من استفاده میکردم و توی خیلی از خونه ها همینه مثل اینکه هرکس ماگ خودشو داره ، خواهر من میگیره وسایلا مو قایم میکنه . روی کفشام که سفید بود فیریز بابام که خاکی و روغن داشت رو میذاشت که کثیف بشه که من آخرش کفشامو بردم روی کارتون کتابام گذاشتم . یه پشت بوم داریم من چون نمیتونم زیاد برم بیرون میرم که باد به سرم بخوره که دیدم برادرم دمپاییمو بریده با چاقو . حتی به مادرم هم گفتم ولی هیچی نگفت و کاری نکرد.
از دست بازی های روانی شون خسته شدم و نمیدونم چیکار کنم
افسرده شدم و درس هم نمیتونم بخونم
هر وقت شروع میکنم به درس خواندن کارایی که میکنن تا من اذیت شم شدید تر میشه
حتی آب تو بطری میذارم تو یخچال که سرد بشه که موقع درس خواندن بخورم رو بهش رحم نمیکنن میرم میبینم خالی رو اوپنه.
درس نمیذارن بخونم ، کار نمیذارن بکنم ، حالم بده و امیدوارم یه روزی برای همیشه از اینجا برم
قدر خانواده های خوبتون رو بدونید .
- 💔
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من نرگسم و ۲۰ سالمه ، بچه سوم خانوادم و دو تا خواهر و برادر بزرگتر و یه خواهر کوچیکتر دارم .
من امسال سال سومی هست که پشت کنکور هستم و میخوام از رفتار خانوادم بهتون بگم تا بدونید همه مادر و پدر خوبی ندارن و تو این دنیا استثنا هم هست .
همیشه رفتارشون باهام بد بوده ولی متاسفانه زمانی که بچه بودم متوجه نمیشدم و توی دوران نوجوانی هم بهم میگفتن تو حساسی و تو دوران بلوغی و اینا منم باورم شد ولی الان که کم کم داره ۲۱ سالم میشه فهمیدم که اینطور نیست و واقعا خیلی چیزا میلنگه
داستان از جایی جدی شد که من نخواستم مثل خواهر و برادر بزرگم طلبه بشم ، تصمیم گرفتم کنکور بدم تا پزشکی قبول بشم ، خانوادم هیچ حمایتی نکردن هیچی همه جوره سنگ انداختن جلوی پام ، چون فقط بهم غذا میدادن تصمیم گرفتم یه چند ماه پول جمع کنم تا بتونم چند تا کتاب بخرم و آزمون ثبت نام کنم و اینا . اول تو تابستون تو یه لوازم التحریر کارموقت پیدا کردم یه ماه اینا شد بعدش میخواستم برم کافه کار کنم که خواهرم یه روز دعوا راه انداخت و گفت من میرم با صاحب کارام میخوابم و خراب شدم و اینا حتی مادرم به پدرم گفت آره نرگس صبحا اتو کشیده و آرایش کرده میره بیرون . من چون هوای قم گرمه هر روز مانتو و مقنعه مو میشستم که تمیز باشه و بوی بد نده ، آرایش هم دخترا میدونن من کلا یه ضد آب داشتم و خط چشم یه بالم لب .
این شد که منو خونه نشین کردن ، این دو ساله هر روز خدا منو اذیت کردن و هنوزم میکنن ، کارای خاله زنک مثل اینکه من قاشق و چنگال از خیلی وقت پیش داشتم که خوب من استفاده میکردم و توی خیلی از خونه ها همینه مثل اینکه هرکس ماگ خودشو داره ، خواهر من میگیره وسایلا مو قایم میکنه . روی کفشام که سفید بود فیریز بابام که خاکی و روغن داشت رو میذاشت که کثیف بشه که من آخرش کفشامو بردم روی کارتون کتابام گذاشتم . یه پشت بوم داریم من چون نمیتونم زیاد برم بیرون میرم که باد به سرم بخوره که دیدم برادرم دمپاییمو بریده با چاقو . حتی به مادرم هم گفتم ولی هیچی نگفت و کاری نکرد.
از دست بازی های روانی شون خسته شدم و نمیدونم چیکار کنم
افسرده شدم و درس هم نمیتونم بخونم
هر وقت شروع میکنم به درس خواندن کارایی که میکنن تا من اذیت شم شدید تر میشه
حتی آب تو بطری میذارم تو یخچال که سرد بشه که موقع درس خواندن بخورم رو بهش رحم نمیکنن میرم میبینم خالی رو اوپنه.
درس نمیذارن بخونم ، کار نمیذارن بکنم ، حالم بده و امیدوارم یه روزی برای همیشه از اینجا برم
قدر خانواده های خوبتون رو بدونید .
- 💔
تجربههای حرفهای
0
پسند
نظرات
775 نظراز کانالا رایگان فیلم ببین
پول کتاب تست نداری رایگان پی دی افشو پیدا کن
تو تلگرام هست
سرچ کن مثلا فرمول 20 یا هر کتاب کنکوری
بعد کلیییی کانال برات میاد
همون پولی که برای کتاب تست میخوای بگیری رو بده حداقل میتونی 2 تا پی دی اف از همون کانالهایی که پیدا کردی پرینت بگیری تست بزنی
برو دنبال کانالهایی که کنکوری درس میدن
برای رهایی باید (دقت کن بایدددددد) قبول بشی اما جوری بخون که توی شهر خودت نباشی و مستقل بشی و بتونی در کنار دانشگاهی بری سر کار.
اگه کتاب دست دومم که چاپ خیلی قدیم نباشه برای تست عالیه
برای کنکور خیلی سبز پینوکیو یه تک پایه برای دوازدهم و ای کیو رو پیشنهاد میدم
موفق باشی عزیزم
تشکر
راجع به اون برادر طلبتون که فرمودید
حقیقتا قصد جسارت ندارم بی ادبی نشه ولی اگه واقعا طلبن (هم خواهرتون هم برادرتون) پس باید بدونن هیچ جای دین قشنگ ما همچین کارایی که این بزرگواران به عنوان طلبه میکنن نیومده و نه تنها نیست بلکه بشدت هم کوبیده شده این کارا
اگرم اسم طلبه رو یدک میکشن میشه به چند تا قدم ساده (که این چند قدم از دست بنده هم بر میاد اگر لازم بدونید )این عنوان محترم و قابل اعتماد رو از دست برادر و خواهر محترم و محترمه تون نجات بدید تا بیشتر از این به تفکرات شما هم اسیب نزدن
والا من به عنوان طلبه نه تنها نباید همچین مانعی اونم نه برای برادر بلکه برای خواهرم باشم چه بسا خودم باید بلدوزری باشم که راهو صاف میکنه
یا علی
🤝
ممنون از راهنمایی
ولی خودمو می تونم تغییر بدم
و سعی کردم رو خودم و توانایی هام کار کنم که بهتر زندگی کنم
زندگی و واسه بچه هاشون زهر میکنن
اقا مگه گناه کرده تواین خانواده دنیا اومده بیشرفا