U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
September 29, 2025 at 06:52 AM
تجربه زندگی با خانواده سمی :

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من نرگسم و ۲۰ سالمه ، بچه سوم خانوادم و دو تا خواهر و برادر بزرگتر و یه خواهر کوچیکتر دارم .
من امسال سال سومی هست که پشت کنکور هستم و می‌خوام از رفتار خانوادم بهتون بگم تا بدونید همه مادر و پدر خوبی ندارن و تو این دنیا استثنا هم هست .
همیشه رفتارشون باهام بد بوده ولی متاسفانه زمانی که بچه بودم متوجه نمی‌شدم و توی دوران نوجوانی هم بهم میگفتن تو حساسی و تو دوران بلوغی و اینا منم باورم شد ولی الان که کم کم داره ۲۱ سالم میشه فهمیدم که اینطور نیست و واقعا خیلی چیزا میلنگه
داستان از جایی جدی شد که من نخواستم مثل خواهر و برادر بزرگم طلبه بشم ، تصمیم گرفتم کنکور بدم تا پزشکی قبول بشم ، خانوادم هیچ حمایتی نکردن هیچی همه جوره سنگ انداختن جلوی پام ، چون فقط بهم غذا میدادن تصمیم گرفتم یه چند ماه پول جمع کنم تا بتونم چند تا کتاب بخرم و آزمون ثبت نام کنم و اینا . اول تو تابستون تو یه لوازم التحریر کار‌موقت پیدا کردم یه ماه اینا شد بعدش میخواستم برم کافه کار کنم که خواهرم یه روز دعوا راه انداخت و گفت من میرم با صاحب کارام می‌خوابم و خراب شدم و اینا حتی مادرم به پدرم گفت آره نرگس صبحا اتو کشیده و آرایش کرده می‌ره بیرون . من چون هوای قم گرمه هر روز مانتو و مقنعه مو می‌شستم که تمیز باشه و بوی بد نده ، آرایش هم دخترا می‌دونن من کلا یه ضد آب داشتم و خط چشم یه بالم لب .
این شد که منو خونه نشین کردن ، این دو ساله هر روز خدا منو اذیت کردن و هنوزم میکنن ، کارای خاله زنک مثل اینکه من قاشق و چنگال از خیلی وقت پیش داشتم که خوب من استفاده میکردم و توی خیلی از خونه ها همینه مثل اینکه هرکس ماگ خودشو داره ، خواهر من میگیره وسایلا مو قایم می‌کنه . روی کفشام که سفید بود فیریز بابام که خاکی و روغن داشت رو می‌ذاشت که کثیف بشه که من آخرش کفشامو بردم روی کارتون کتابام گذاشتم . یه پشت بوم داریم من چون نمیتونم زیاد برم بیرون میرم که باد به سرم بخوره که دیدم برادرم دمپاییمو بریده با چاقو ‌‌. حتی به مادرم هم گفتم ولی هیچی نگفت و کاری نکرد.
از دست بازی های روانی شون خسته شدم و نمی‌دونم چیکار کنم
افسرده شدم و درس هم نمیتونم بخونم
هر وقت شروع میکنم به درس خواندن کارایی که میکنن تا من اذیت شم شدید تر میشه
حتی آب تو بطری می‌ذارم تو یخچال که سرد بشه که موقع درس خواندن بخورم رو بهش رحم نمیکنن میرم میبینم خالی رو اوپنه.
درس نمی‌ذارن بخونم ، کار نمیذارن بکنم ، حالم بده و امیدوارم یه روزی برای همیشه از اینجا برم
قدر خانواده های خوبتون رو بدونید .
- 💔
تجربه‌های حرفه‌ای
0 پسند

نظرات

762 نظر
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:42 AM
گوشی داری کار انلاین پیدا کن فعلا پولاتو جم کن برو دانشگاه به بهونه دانشگاه فرار کن
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:42 AM
نمیتونن
وقتی شهر دیگه ای باشه و حقوقشم به حساب خودش واریز شه هیچ کاری نمیتونن بکنن
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:41 AM
عزیز دلمم
نمیدونم این پیامو میخونی یا نه
ولی باید قوی باشی
من خیلیا رو میشناسم که با مشکلات خیلی بیشتری به هدفشون رسیدند
نذار فکرها و انرژی منفی بهت غلبه کنه چون هرچی انرژی منفی ات بیشتر باشه تمرکز و انگیزه ات برای رسیدن به هدفت میاد پایین
سعی کن تا جای ممکن به خودت انگیزه و انرژی خوب بدی
چون حال خوب تو رو به هدفت نزدیکتر میکنه
و از من بهت ی نصیحت ، پزشکی قبلا خیلی خوب بود ولی الان هرکی رفته واقعا پشیمونه
درسته که شغل رویایی بنظر میاد
ولی تا جایی که من متوجه شدم حقوقشون با وجود این همه تلاش و زحمت و بی خوابی و خستگی در حد همون ۲۰ تومن ، ۳۰ تومنه
بجز ی تعداد پزشک معدود و محدود
ظاهرا بقیه شرایطشون اینطوریه
بنظرم برو ی رشته کم دردسرتر و پولسازتر
امیدوارم موفق باشی دختر قوی و قشنگم ❤️
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:40 AM
خواهر برادرت حسودی....کلا پدرومادر ایرانی از بس تو بچگی تو گوششون خوندن عادت کردن ...منم با این که 34سالمه هنوز بهم میگن ..کجا میری چکار میکنی ...منم واسه اینکه از دست کاراشون راحت بشم تمام وقت میرم سرکار
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:40 AM
خواهش میکنم بیمار عزیز
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:39 AM
لطفا هروقت میخوای لری صحبت کنی ویس بده دوسدارم با لهجه یادبگیرم لری رو
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:39 AM
بریچی
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:39 AM
ممنون ک نظر دادین خانوم دکتر
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:39 AM
نمتنوم
0 پسند
A
ناشناس
September 29, 2025 at 07:38 AM
گیه نتون دیه😢
0 پسند

ثبت نظر شما