یه سری راهنمایی بودم
عروسی عموم بود
گفتم ننه همه دخترا و عدوسا رفتن آرایشگاه تو چرا نرفتی
گفت پیر شدم دیگه
گفتم خودم نوکرتم رنگ میزارم سرت
رفتم یه رنگ گرفتم موهای ننه شرابی شد
حاجی هم خودمو فوش میداد هم آقامو هم خودشو😂

کلن فازشو خریدارم
میگه تو مجرد موندی گناهش واس من نوشته میشه
گفتم بابا بیخیال حاجی قبر تو و من فرق داره تو زودتر میمیری
گفت خفه شو اون دنیا پیامبر و خدا و فرشته ها جلومو میگیرن میگن تو چرا زنش ندادی
گفتم پیامبر و فرشته ها اونقدر بیکار نیستن جلوتو بگیرن واس خاطر من
انقدر اون دنیا شلوغه که شانس بیاری اشتباهی قاطی صف زنونه نشی

چ عقایدی دارن واقعا مگ مجرد بودن جرمه
بااین اوضاع اقتصاد دیگ کی میتونه ازدواج کنه🫤

شانسو
اعتقاداتو

😂🤣حاجی غیرتی باشه

کلی قسم و آیه که زود برگردم خونه مون
حاجی از مسجد برگرده منو ببینه شاکی میشه
منم گشنم بود گفتم یه لقمه یچیز بده بخورم بعدش میرم
موقعی که لقمه میخوردم حاجی رسید
هم منو فوش داد هم ننمو

وای لعنت بهت چقدر خندیدم😂😂🤣

من خاطرات کودکیمو باید کتاب کنم
هنوزم شیطونم
دیروز از سرکار برگشتنی رفتم خونه ننه بزرگم اینا
در زدم درو باز نکردن
از دیوار رفتم بالا
دیدم بنده خدا خودش از قصد باز نمیکرد😂
اخه حاجی(پدربزرگم) ورود من که عزب هستم رو ممنوع کرده
میگه گناهه پسر مجرد تا این سن پاشو بزاره خونه ما

منم با آقام اینا زندگی میکنم
سر سفره غذا گاهی بد نگام میکنه
میگه همسن من بود زنشم گرفته بود منه تحفه رو هم بدنیا اورده بودن

چقدر شرشیطون بودی😂😂😂