تجربه زندگی در خونه کوچیک و پایین شهر :
دخترم و ۲۵ سالمه. با خونوادم زندگی میکنم و خونمون خیلی کوچیکه نه سالن داره نه پذیرایی فقط چندتا اتاقن و حموم و اشپزخونش تو حیاطن. نه اتاق خودم رو دارم نه حریم شخصی و هیچ قشنگی ای نداره بدبختی از سر و روش میباره. محله ای که هستیم هم پایین شهره و جالب نیست.
من پنج ساله با اقایی تو رابطه هستم که خیلی همدیگرو دوسداریم و خیلی هوای هم دیگر رو داشتیم و الان میخاد بیاد خاستگاریم اما من ازینکه خونوادش بیان خاستگاریم و وضع خونه زندگیمون رو ببینن خیلی خجالت میکشم و استرس دارم چون خاستگارهای قبلیم تیکه کنایه هایی زده بودن و چشمم ترسیده.
خودش میگه این چیزا براش مهم نیست اما میترسم ازینکه خونوادش وضع زندگیمونو که ببینن یه نگاه از بالا به پایینی بهم داشته باشن یا رو رفتارشون تاثیر بذاره با اینکه خودم از نظر تحصیلی و کاری و ظاهر حرفی برای گفتن دارم و گلیم خودم رو از آب میکشم بیرون اما بخاطر اینکه همیشه با وضع و خونه زندگیم قضاوت شدم میترسم.
لطفاً کسیو بابت این قضیه اذیت نکنید همیشه تو دلش میمونه و رو زندگیش تاثیر میذاره :)
- 🫂
دخترم و ۲۵ سالمه. با خونوادم زندگی میکنم و خونمون خیلی کوچیکه نه سالن داره نه پذیرایی فقط چندتا اتاقن و حموم و اشپزخونش تو حیاطن. نه اتاق خودم رو دارم نه حریم شخصی و هیچ قشنگی ای نداره بدبختی از سر و روش میباره. محله ای که هستیم هم پایین شهره و جالب نیست.
من پنج ساله با اقایی تو رابطه هستم که خیلی همدیگرو دوسداریم و خیلی هوای هم دیگر رو داشتیم و الان میخاد بیاد خاستگاریم اما من ازینکه خونوادش بیان خاستگاریم و وضع خونه زندگیمون رو ببینن خیلی خجالت میکشم و استرس دارم چون خاستگارهای قبلیم تیکه کنایه هایی زده بودن و چشمم ترسیده.
خودش میگه این چیزا براش مهم نیست اما میترسم ازینکه خونوادش وضع زندگیمونو که ببینن یه نگاه از بالا به پایینی بهم داشته باشن یا رو رفتارشون تاثیر بذاره با اینکه خودم از نظر تحصیلی و کاری و ظاهر حرفی برای گفتن دارم و گلیم خودم رو از آب میکشم بیرون اما بخاطر اینکه همیشه با وضع و خونه زندگیم قضاوت شدم میترسم.
لطفاً کسیو بابت این قضیه اذیت نکنید همیشه تو دلش میمونه و رو زندگیش تاثیر میذاره :)
- 🫂
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
386 نظراما خودم با خودم فکر میکردم اگه من فردا وارد همچین جوی بشم..حتی اگه اونا حرفی نزنن خودم احساس حقارت میکنم بنابراین تصمیم گرفتم اول وضعیت خانواده طرف مقابلو در نظر بگیرم..اومدم با کسی که خودش موفق بود اما خانواده از نظر مالی زیاد جالب نبودن ازدواج کردم خیلی سختی کشیدم
تا این خانواده همسرمو به روز کنم.. خلاصه اینو بگم..حمل بر خودخواهی نیاشه صحبتهام اما من اینارو ۱۸۰ درجه تغییر دادم شاید چون اکثرا میشناختن متوجه میشدن..ولی اینم بگم هرکسی منو میدید حسرت میخورد میگفت شان تو بیشتر از ایناس
اما بدبختانه باید گفت گویا تو زمانه امروزی ظاهر زندگی ومادیات بیشتر از هرچیزی مهمه
ولی من بهت میگم هیچوقت خودتو دست کم نگیر وبرای خودت ارزش قایل باش..مطمنا خدا هم کمکت میکنه
اما تلاشمو می کنم
ولی در مورد همه صدق نمی کنه