تجربه خونه ساختن :
سلام خواستم تجربه خونه خریدن خودمو بگم واسه کسایی که خونه ندارن..از دردسر های که کشیدم و هنوز هم دارم خلاصه بگم که یه وام خرید مسکن گرفتم وماشینم هم رو فروختم وطلاهای همسرم رو هم فروختم تازه یه واحد ساختمانی نیمه کاره در حد سقف خریدیم و از لحاظ مالی صفر شدم با کار نصف ونیمه ای که دارم (با ماشین یکی از آشناهام مسافرکشی میکنم)باخودم گفتم منکه از اول عمرم تا حالا که ۴۰سالمه مستاجر بودم دو سه سال دیگه هم روش تا بتونم واحد خودمونو تکمیل کنم که بدهکاری وبدبختی هام تازه شروع شدن آجر وماسه و سیمان و هرچی لازم داشتم با حقوق بخورونمیرم میخریدم و از خوراک و پوشاک زن و پچه هام میگذشتم استاد کار میگفت نصف دستمزدمو میگیرم برات کار میکنم نصف دیگشو چند ماه دیگه بده کمی اینجوری کارمون پیشرفت کرد تا به پنجره خریدن رسیدم اونم قسطی دادن بهم هشت نه ماه گذشت تا اینکه همه با هم پول خواستن ازم سیمان کار جدا گچ کار جدا میخام که برامون دعا کنن.و اینکه تا پشتوانه مالی ندارین خونه نسازین که مث من گرفتار نشین.
- 😭
سلام خواستم تجربه خونه خریدن خودمو بگم واسه کسایی که خونه ندارن..از دردسر های که کشیدم و هنوز هم دارم خلاصه بگم که یه وام خرید مسکن گرفتم وماشینم هم رو فروختم وطلاهای همسرم رو هم فروختم تازه یه واحد ساختمانی نیمه کاره در حد سقف خریدیم و از لحاظ مالی صفر شدم با کار نصف ونیمه ای که دارم (با ماشین یکی از آشناهام مسافرکشی میکنم)باخودم گفتم منکه از اول عمرم تا حالا که ۴۰سالمه مستاجر بودم دو سه سال دیگه هم روش تا بتونم واحد خودمونو تکمیل کنم که بدهکاری وبدبختی هام تازه شروع شدن آجر وماسه و سیمان و هرچی لازم داشتم با حقوق بخورونمیرم میخریدم و از خوراک و پوشاک زن و پچه هام میگذشتم استاد کار میگفت نصف دستمزدمو میگیرم برات کار میکنم نصف دیگشو چند ماه دیگه بده کمی اینجوری کارمون پیشرفت کرد تا به پنجره خریدن رسیدم اونم قسطی دادن بهم هشت نه ماه گذشت تا اینکه همه با هم پول خواستن ازم سیمان کار جدا گچ کار جدا میخام که برامون دعا کنن.و اینکه تا پشتوانه مالی ندارین خونه نسازین که مث من گرفتار نشین.
- 😭
تجارب ناگوار کلاهبرداری اینترنتی
0
پسند
نظرات
485 نظربهم سلامم نمیکنیم
کاملا غریبه ایم
اگر گرد کسی بسیار گردی
گر چه عزیزی خوار گردی
بعضی وقتا خیلی ناراحت میشم میگم مگه من زن بیوم
زن داداش خودش دوستمه
نمیدونی چیکارا ک براش نکرده
شوهرم بهشون محل نمیداد اونم توقع داشت شوهرم مثل ی ملکه بهش احترام بزاره
نامزد منم خیلی مغروره والا با مادر خواهر خودش دو کلوم تا حالا حرف نزده
از همه چی ی حرفی دراورد
منم قطع ارتباط کردم بهشون
وقتی خیرشون بهمون نمیرسه شرشونم نگه دارن واسه عزیزاشون