کمک به مردم زیاد بود.....

کلا کار از جون و دل بزاریه بسیج که کلا مفت کار میکنی برنامه هایی که تو بسیج بود مثلا جمع کردن کمک برای جهیزیه.....یه قندون هم برای خودشون برنمی‌دارند....یا مثلا کلاس طب سنتی برای خانم ها .....برنامه های فرهنگی ولادت ها.......چلوگوشت هم نمیدن بخوری واسه کار کردن .....همه از دل و جون.....

بانوان سرزمین یه هفتس روزشونه

من عموم بود خودم خیلی علاقه مند بودم واسه کار های سیستمی و پرونده اینا
گفتن که کلا شرایط واسه خانم ها خاص هست و اذیتت کننده
و مسیر سختی هست واقعا
که خودشون دیگه بریده بودن ولی علاقه داشته باشید اوکیه
از نظرم پیشنهاد نمیشه چون دوتا عمو هام این شغل رو دارن و خسته شدن
خسته کننده بوده براشون
بازم آدم تا آدم متفاوت هست سختی کار زیادی داره

پیدا کردین بدین من این افسر عزیزو ببرم

والا من هر کسی دیدم پشممون بوده یا خاسه بیاد بیرون کلا کار سختیه کار هر کسی نیس

همه چی منو نظرامو عقایدمو فکرامو استایلمو همه چیمو زیر پا میذاشت اصلا قبولم نداشت و خودش باهام راه نمیومد گذشت من گاهی سعی میکردم با دعوا گاهی با چاخان و سیاست زنانه میل دل خودم کنمکش اما کم کم فهمیدم هیچکس تغییر نمیکنه هیچکس آخر من پذیرفتمش ‌اونو و سعی کردم باهاش راه بیام تازه الان که بچم شیش سالشه دو ساله میونمون خوب شده و باهم خوب هستیم اونم بامن کنار میاد دیگه کاری به کارم ندارع حوصلش نمی‌کشه در واقع اما وسطای اینا شوهرم همیشه برا من پناه بود همیشه میدونستم که یه مرد واقعی پشتمع هیچ وقت اگه از لحاظ چیزی در توانش بود برام کم نذاشت خطا هامو بخشید و منو دوست داره. ..خیلی جاها که بچگی میکردم واقعا صبوری میکرد

ازدواج من شوهرم هشت سال تفاوت سنی داریم یه جاهایی خیلی خوبه و یه جاهایی خیلی بده اینکه اگه طرفت واقعا به بلوغ فکری رسیده باشی سر خیلی از جر و بحثا کوتاه میاد. درکت می‌کنه و احساسش نسبت به تو عین یه والد میشه هونقدر دلسوزته همون قدر دور اندیش و به فکرته خیلی جاها هم برعکس میشه شاید عقاید و رفتار تو مزخرف و بچگونه باشع تو نظرش استایلتو نپسنده چیزی که برا تو خیلی مهم باشه اصلا بر اون مسعله ای نباشه گاهی اوقات فکر میکنند چون سنشون بالاست همه چی میفهمن و طرف مقابل هیچی ندونه ....من خیلی پونزده سالم بود بچه داشتم اوایل نامزدی خیلی دوران شیرین و عالی بود تو هیچ موردی بحث و دعوا نداشتیم خیلی خاطر همو میخواستم بعد که ازدواج کردیم رفتم سر خونه زندگیمون اختلافا چون تایم بیشتری کنار هم بودیم شدید شد خیلی دعوا میکردیم خیلی همه چی منو‌

بگو

بزار بهت بگم