تجربه ی کارآموزی رفتن ( یا همون کارورزی) :
من رشتم حسابداری بود تو دبیرستان و واسه کارورزی هرکسیو یه جا میفرستادن
تایمش هم به ما گفتن سه ماه تابستون
در صورتی که ساعت تایین میکنن
وقتی اون ساعتا پر بشه دیگه نیازی نیست برید
دقیق یادم نیست چندساعت بود ولی میدونم تقریبا دوماه رفتیم
یه تعدادی رو فرستادن شهرداری
یه تعدادی رو توی مدرسه نگه داشتن
اونایی ام که پارتی داشتن رفتن شرکت و جاهای خوب
اون تعداد از دوستانی که تو مدرسه بودن عملا هیچی یاد نمیگرفتن بنده خداهارو گذاشته بودن مسئول ثبت نام دانش اموزا و تشکیل پرونده
مایی که شهرداری بودیم هم هرکسی یه جوری ازمون کار میکشید
دو نفر دونفر افتاده بودیم تو یه بخش
جایی ک ما افتادیم یادم نمیاد اسمش چی بود ولی میدونم مسئول اون بخش ی خانومه بود
و کاری که ما میکردیم چی بود؟
اینکه صبح که داریم میریم واسه اون خانوم نون سنگک بخریم با پنیر صبحانه
و وقتی میریم اونجا گوجه خیار خورد کنیم با پنیر و نون تازه بذاریم جلو دست اون خانوم =))
حالا بی انصافی نکنم خیلی ادم باحالی بود مام باهاش صبحونه میخوردیم ولی چه فایده وقتمون داشت به بطالت میگذشت و چیزی یاد نمیگرفتیم 😂
یسری وقتا هم مثلا ی برگه احتیاج ب امضا داشت اون برگه رو میداد به ما میبردیم مثلا اتاق اقای فلانی تا امضا بزنه
نمیشه قضاوت کنیم
ولی از کثیف بودن آدمای شهرداری نگم براتون
یسریاشون انصافا آدمای خوبی ان اذیت و ازاری ندارن حرف بی ادبی بهت نمیزنن هیز نیستن و کارتو راه میندازن
ولی یسریاشون که میرفتیم پیششون امضا بگیریم یه حرفایی میزدن یجوری نگاه میکردن به بدن آدم، که آدم حالش بهم میخورد از زندگی
آخرشم ی روز با یکی از همینا دعوام شد و از شهرداری زدم بیرون و چون طرف به اصطلاح آدمه خیلی گنده ای بود و رو حرفش حرف نمیزدن
رو حرف اون دیگه منو راه ندادن شهرداری
تنها شانسی که داشتم این بود ک یکی از اقواممون اونجا کار میکرد
برگه ی کارورزیمو برد پیش اون خانومه واسم امضا گرفت و بهترین نمره رو بهم داد اون خانومه
تحویل مدرسه دادم قبول کردن ولی خب گزارشمم زده بودن خبرش به گوش مدرسه رسیده بود، از انضباطم کم کردن
الان چهار پنج سال از اون روزا میگذره
نه درس به دردم خورد نه کارورزی
خلاصه عزیزان شل کنید انقد استرس نداشته باشید
نمی ارزه به از دست دادن سلامت روانتون.
- 😳
من رشتم حسابداری بود تو دبیرستان و واسه کارورزی هرکسیو یه جا میفرستادن
تایمش هم به ما گفتن سه ماه تابستون
در صورتی که ساعت تایین میکنن
وقتی اون ساعتا پر بشه دیگه نیازی نیست برید
دقیق یادم نیست چندساعت بود ولی میدونم تقریبا دوماه رفتیم
یه تعدادی رو فرستادن شهرداری
یه تعدادی رو توی مدرسه نگه داشتن
اونایی ام که پارتی داشتن رفتن شرکت و جاهای خوب
اون تعداد از دوستانی که تو مدرسه بودن عملا هیچی یاد نمیگرفتن بنده خداهارو گذاشته بودن مسئول ثبت نام دانش اموزا و تشکیل پرونده
مایی که شهرداری بودیم هم هرکسی یه جوری ازمون کار میکشید
دو نفر دونفر افتاده بودیم تو یه بخش
جایی ک ما افتادیم یادم نمیاد اسمش چی بود ولی میدونم مسئول اون بخش ی خانومه بود
و کاری که ما میکردیم چی بود؟
اینکه صبح که داریم میریم واسه اون خانوم نون سنگک بخریم با پنیر صبحانه
و وقتی میریم اونجا گوجه خیار خورد کنیم با پنیر و نون تازه بذاریم جلو دست اون خانوم =))
حالا بی انصافی نکنم خیلی ادم باحالی بود مام باهاش صبحونه میخوردیم ولی چه فایده وقتمون داشت به بطالت میگذشت و چیزی یاد نمیگرفتیم 😂
یسری وقتا هم مثلا ی برگه احتیاج ب امضا داشت اون برگه رو میداد به ما میبردیم مثلا اتاق اقای فلانی تا امضا بزنه
نمیشه قضاوت کنیم
ولی از کثیف بودن آدمای شهرداری نگم براتون
یسریاشون انصافا آدمای خوبی ان اذیت و ازاری ندارن حرف بی ادبی بهت نمیزنن هیز نیستن و کارتو راه میندازن
ولی یسریاشون که میرفتیم پیششون امضا بگیریم یه حرفایی میزدن یجوری نگاه میکردن به بدن آدم، که آدم حالش بهم میخورد از زندگی
آخرشم ی روز با یکی از همینا دعوام شد و از شهرداری زدم بیرون و چون طرف به اصطلاح آدمه خیلی گنده ای بود و رو حرفش حرف نمیزدن
رو حرف اون دیگه منو راه ندادن شهرداری
تنها شانسی که داشتم این بود ک یکی از اقواممون اونجا کار میکرد
برگه ی کارورزیمو برد پیش اون خانومه واسم امضا گرفت و بهترین نمره رو بهم داد اون خانومه
تحویل مدرسه دادم قبول کردن ولی خب گزارشمم زده بودن خبرش به گوش مدرسه رسیده بود، از انضباطم کم کردن
الان چهار پنج سال از اون روزا میگذره
نه درس به دردم خورد نه کارورزی
خلاصه عزیزان شل کنید انقد استرس نداشته باشید
نمی ارزه به از دست دادن سلامت روانتون.
- 😳
تجربههای شغلی و نکات راهنما
0
پسند
نظرات
10 نظربچه های سال گذشته مدرسه گفته بوده که ی عده رو فرستادن تولیدی ی عده دیگه تو مدرسه سبزی پاک کردن😐😂