تجربه ترک اعتیاد :
سلام پسرم ۳۰ سالمه
تقریبا از زمانی که دبیرستانی بودم تحت جو اکیپ دبیرستانمون قرار گرفتم مشکلات زندگیمون هم یکی دوتا نبود پدر و مادرم اختلاف داشتن و میخواستن از هم جدا بشن و پدرم بارها خودکشی ناموفق داشت ،همه اینا انگار بهونه خوبه برای آلوده شدنم بود
اول از سیگار شروع شد زنگ تفریح ها میرفتیم پشت مدرسه دور هم سیگار میکشیدیم
بعد دل و جرات پیدا کردم خودم سیگار میخریدم میذاشتم تو جیبم
این داستان همون جا تموم نشد
مشکل اصلی از جایی شروع شد که ما دیگه مدرسه نمیرفتیم و میرفتیم مثلا تفریح
بعدش کم کم شب ها دور آتیش جمع میشدیم
یواش یواش عرق اضافه شد
یک مدت گذشت یکی از بچه ها پاش شکسته بود خیلی درد داشت که یکی دیگه از بچه ها گفت مسکن واسه این درد نیست
تریاک واسه این درد خوبه
کم کم تریاک کشیدن شد کار هر روزمون
مدرسه تموم شد مادرم فهمید معتاد شدم
پدر مادرم از هم جدا شدن
کارم رسید به جایی که میشستم تو خونه جلوی چشم خانواده میکشیدم
دیگه سیگار کشیدن عادی شده بود
مادرم میگفت با دوستات نرو نمیخوام از اینی که هستی بدتر بشی
کل زندگیم عوض شده بود شبا تا صبح نمیخوابیدم هرجا سرکار میرفتم توی دستشویی اونجا سیگار میکشیدم همشون بعد از یک هفته اخزاجم میکردن
مادر بیچارم هربار دست به دامن این و اون میشد تا برای من کار پیدا کنه ولی سر این لعنتی اخراجم میکردن
یک روز که خواب بودم دیدم چند نفر ریختن توی خونه و دست و پامو بستن و من رو بردن کمپ اجباری
یک مدتی اونجا بودم که جو اون جا حال من رو بدتر کرد و هربار که مادرم می اومد ملاقاتم قسم میخوردم که دیگه نمیکشم من رو بیارید بیرون
باور کردن و من رو آوردن بیرون
دوباره شروع کرده بودم چون سیر نشده بودم
اعتیاد بیچاره میکنه آذم رو
گذشت و توی یک تصادف تموم دندون هام شکستن
اونجا بود که فهمیدم چقدر زندگی رو از دست دادم
حالا باید کار میکردم که دندون داشته باشم و مثل یک انسان معمولی باشم
خیلی برام سخت بود ولی ترک کردم
یک روز نشستم یک دل سیر کشیدم
روز بعد کمتر
روز بعد کمتر
تا تموم شد
خانوادم تو این مسیر خیلی همراهم بودن مخصوصا مادرم
هر روزی که من از استخون درد زیر پتو گریه میکردم مادرم هم با من گریه میکرد
مسیر سختی رو طی کردم
بارها کم کم گذاشتم کنار ولی به هر بهونه ای دوباره شروع کردم
ولی این بار دیگه خودم خسته شده بودم
وضعیتم آنقدر داغون بود که وقتی مهمان خونمون میومد و شب میموند خاهرم گریه میکرد میگفت شب چرت نزنی نذاری بفهمند
اما فهمیدن
هر دفعه مادرم ی پتوی نو برام میخرید و هربار چرت میزدم و سیگار پتو رو میسوزوند
بعد از پاکی تموم وسایل های مادرم رو عوض کردم
دندونام رو هم درست کردم ولی هیچی دندون خود آدم نمیشه
قدر سلامتیتون رو بدونید
قدر خانواده و مادرتون رو بدونید
اگر گرفتار شدین اراده کنید هیچوقت دیر نیست
کمک بگیرید برای پاکی،هیچوقت پس زده نمیشید
برای همتون از خداوند آرامش میخوام انشالله هیچوقت گرفتار نشید❤️
- 💚
سلام پسرم ۳۰ سالمه
تقریبا از زمانی که دبیرستانی بودم تحت جو اکیپ دبیرستانمون قرار گرفتم مشکلات زندگیمون هم یکی دوتا نبود پدر و مادرم اختلاف داشتن و میخواستن از هم جدا بشن و پدرم بارها خودکشی ناموفق داشت ،همه اینا انگار بهونه خوبه برای آلوده شدنم بود
اول از سیگار شروع شد زنگ تفریح ها میرفتیم پشت مدرسه دور هم سیگار میکشیدیم
بعد دل و جرات پیدا کردم خودم سیگار میخریدم میذاشتم تو جیبم
این داستان همون جا تموم نشد
مشکل اصلی از جایی شروع شد که ما دیگه مدرسه نمیرفتیم و میرفتیم مثلا تفریح
بعدش کم کم شب ها دور آتیش جمع میشدیم
یواش یواش عرق اضافه شد
یک مدت گذشت یکی از بچه ها پاش شکسته بود خیلی درد داشت که یکی دیگه از بچه ها گفت مسکن واسه این درد نیست
تریاک واسه این درد خوبه
کم کم تریاک کشیدن شد کار هر روزمون
مدرسه تموم شد مادرم فهمید معتاد شدم
پدر مادرم از هم جدا شدن
کارم رسید به جایی که میشستم تو خونه جلوی چشم خانواده میکشیدم
دیگه سیگار کشیدن عادی شده بود
مادرم میگفت با دوستات نرو نمیخوام از اینی که هستی بدتر بشی
کل زندگیم عوض شده بود شبا تا صبح نمیخوابیدم هرجا سرکار میرفتم توی دستشویی اونجا سیگار میکشیدم همشون بعد از یک هفته اخزاجم میکردن
مادر بیچارم هربار دست به دامن این و اون میشد تا برای من کار پیدا کنه ولی سر این لعنتی اخراجم میکردن
یک روز که خواب بودم دیدم چند نفر ریختن توی خونه و دست و پامو بستن و من رو بردن کمپ اجباری
یک مدتی اونجا بودم که جو اون جا حال من رو بدتر کرد و هربار که مادرم می اومد ملاقاتم قسم میخوردم که دیگه نمیکشم من رو بیارید بیرون
باور کردن و من رو آوردن بیرون
دوباره شروع کرده بودم چون سیر نشده بودم
اعتیاد بیچاره میکنه آذم رو
گذشت و توی یک تصادف تموم دندون هام شکستن
اونجا بود که فهمیدم چقدر زندگی رو از دست دادم
حالا باید کار میکردم که دندون داشته باشم و مثل یک انسان معمولی باشم
خیلی برام سخت بود ولی ترک کردم
یک روز نشستم یک دل سیر کشیدم
روز بعد کمتر
روز بعد کمتر
تا تموم شد
خانوادم تو این مسیر خیلی همراهم بودن مخصوصا مادرم
هر روزی که من از استخون درد زیر پتو گریه میکردم مادرم هم با من گریه میکرد
مسیر سختی رو طی کردم
بارها کم کم گذاشتم کنار ولی به هر بهونه ای دوباره شروع کردم
ولی این بار دیگه خودم خسته شده بودم
وضعیتم آنقدر داغون بود که وقتی مهمان خونمون میومد و شب میموند خاهرم گریه میکرد میگفت شب چرت نزنی نذاری بفهمند
اما فهمیدن
هر دفعه مادرم ی پتوی نو برام میخرید و هربار چرت میزدم و سیگار پتو رو میسوزوند
بعد از پاکی تموم وسایل های مادرم رو عوض کردم
دندونام رو هم درست کردم ولی هیچی دندون خود آدم نمیشه
قدر سلامتیتون رو بدونید
قدر خانواده و مادرتون رو بدونید
اگر گرفتار شدین اراده کنید هیچوقت دیر نیست
کمک بگیرید برای پاکی،هیچوقت پس زده نمیشید
برای همتون از خداوند آرامش میخوام انشالله هیچوقت گرفتار نشید❤️
- 💚
تجربههای ترک مواد
0
پسند
نظرات
10 نظرولی میشه تشخیص داد که فیلتر نداره
یکم زاویه بازی کرده