تجربه فرار از مدرسه :

این تجربم مربوط به ۹ ۱۰ سالگیمه ولی می‌نویسم که بدونید دوست خوب یا بد چقدر تاثیر داره تو زندگی
فکر کنم کلاس چهارم دبستان بودیم ۴ تا دوست بودیم یکیشون پدر مادرش جدا شده بودن و اصلا حالش خوب نبود زندگیشو دوس نداشت ،یکیشون هم با مادرش و ناپدریش زندگی میکرد
شاید باورتون نشه ولی اون زمان اونا سیگار تو کیفشون داشتن و چون ماهواره داشتن گوگوش رو خیلی دوست داشتن
ی روز گفتن بیاید چهارتایی فرار کنیم بریم کُلفَت گوگوش بشیم 😐
منم بچه بودم خب چیزی حالیم نمیشد
وضع مالیمون خیلی خوب بود یادمه ۲ ملیون از گاوصندوق بابام گذاشتم تو کوله پشتیم
فرداش ما چهارتا حاضر و آماده زنگ تفریح با کوله تو حیاط مدرسه بودیم جالب اینه با چندتا از بچه ها خدافزی کرده بودیم اومدیم از در مدرسه بریم بیرون بابای مدرسه نذاشت بعد بچه ها به مدیر گفتن
بردنمون دفتر کیفامونو خالی کردن تو کیف من پول بود تو کیف یکی مایو بود 😐
تو کیف یکی چندتا عینک دودی و سیگار
تو کیف یکی قرص ال دی 😐😐😐
زنگ زدن ب خانواده هامون اومدن بابام اومد خیلی گریه کرد خیلی
دست روم بلند نکرد هیچی نگفت فقط گریه کرد
تا چندماه باهام حرف نمیزد واسه منه ده ساله سخت بود هضم این قضایا
حالا که فکرشو میکنم من اصلا مشکلی نداشتم تو زندگیم چرا انقد تحت تاثیر حرفاشون قرار گرفتم و اینکارو‌ کردم
اگه پدر مادری داره اینو میخونه توروخدا نذارید بچتون با هرکسی بگرده بخدا دوست خیلی تاثیر داره تو زندگی بچتون.
- 😫