تجربه ترک اعتیاد :
سلام منم میخوام از تجربه ترک اعتیادم بگم تا الان راجبش صحبت نکردم جایی چون هنوز بابت گذشتم خجالت میکشم
بنده ۳۲ سال سن دارم حدودا ۱۸ سالم بود که پدرم رو از دست دادم ،خواهر برادرهام سر زندگی خودشون بودن من موندم و مادرم بدهی های پدرم ،پدرم اعتیاد داشت طوری که هربار بیرون از خونه بود یا کنار سطل زبانه یا کنار تیربرق یا در خونه های خرابه پیداش میکردن ،آبرو اعتبارمون با خاک یکسان شده بود من موندم و بدهی های پدرم که به کل کاسب های محل بدهی های زیادی داشت
کسی بهم کار نمیداد اگر هم کار میدادن حمالی بود و توهین و تحقیر..
به خودم اومدم دیدم پولی که از همین حمالی هم در میارم خرج مادرم و خونه نمیکنم
اعتیاد پیدا کردم به تریاک
وضعیتم از پدرم هم داغون تر شده بود
یکبار یادمه دلم مرغ میخواست پول نداشتم خونه خالی بود هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم حتی مادرم از نونوایی نون نسیه میاورد
یادمه شبونه وارد یکی از خونه های محل شدم و یدونه خروس دزدیدم
کم کم برام عادت شد
دزدی شده بود کار هر روزم
توی محل مثل بمب خبرش پیچید
دیگه هرچی دزدیده میشد اگر کار من هم نبود میگفتن کار منه🙂
یه بار پول مواد نداشتم قاشق چنگال و پتو از خونه بردم فروختم که فقط بتونم مواد جور کنم
خودم خسته شده بودم از اون وضعیت
مادرم هر روز جلوی چشمام آب میشد دلم میخواست ترک کنم ولی نمیتونستم
همش از خدا میخواستم یه باره دیگه دستمو بگیره
میگفتم خدایا من دستم رو به سمتت دراز میکنم تو یکبار دست منو بگیر نامردم اگر برنگردم به زندگی
به گوش برادرام رسیده بود خبر دزدی هام
از شهرستان اومدن خونمون بهم گفتن برو کمپ تموم هزینه های کمپ با ما نمیذاریم بهت سخت بگذره بهت رسیدگی میکنیم بعدش برات کار جور میکنیم
نه نیاوردم و خودم رو سپردم به خدا
رفتم
دوره ی خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم خیلی تحقیر شدم وقتی برگشتم سفیدی موهای مادرم چند برابر شده بود
برادرام بهم کمک کردن لوازم تحریر می آوردم کنار خیابون کنار مدرسه و دانشگاه بساط میکردم ،انگار برکت و رزق و روزی برای اولین بار وارد زندگیمون شده بود
حالا خداروشکر از زندگیم راضی ام
مدتی بعد از پاکیم ازدواج کردم و همه چی رو قبل از ازدواج به همسرم گفتم
شرایطم رو قبول کرد و کنارم موند
خیلی وقت ها میومد باهام پای بساط
با نداریم ساخت
الان باهم مغازه ی لوازم تحریر داریم و شکرخدا از زندگیمون خیلی راضی ام
اگر به اعتیاد آلوده اید از خدا بخواید کمکتون کنه خدا دست رد به سینه ی بنده هاش نمیزنه
اراده کنید و بذارید کنار
یک بار برای همیشه درد بکشید تا تموم شه بره بهتر از اینه که هر روز آلوده باشید و همه جوره هر روز درد بکشید
امیدوارم اگر کسی درگیر اعتیاد هستش از کنار این پیام من ساده گذر نکنه و اراده کنه برای پاکی
دلتون شاد ممنونم که خوندید❤️
- 🩵
سلام منم میخوام از تجربه ترک اعتیادم بگم تا الان راجبش صحبت نکردم جایی چون هنوز بابت گذشتم خجالت میکشم
بنده ۳۲ سال سن دارم حدودا ۱۸ سالم بود که پدرم رو از دست دادم ،خواهر برادرهام سر زندگی خودشون بودن من موندم و مادرم بدهی های پدرم ،پدرم اعتیاد داشت طوری که هربار بیرون از خونه بود یا کنار سطل زبانه یا کنار تیربرق یا در خونه های خرابه پیداش میکردن ،آبرو اعتبارمون با خاک یکسان شده بود من موندم و بدهی های پدرم که به کل کاسب های محل بدهی های زیادی داشت
کسی بهم کار نمیداد اگر هم کار میدادن حمالی بود و توهین و تحقیر..
به خودم اومدم دیدم پولی که از همین حمالی هم در میارم خرج مادرم و خونه نمیکنم
اعتیاد پیدا کردم به تریاک
وضعیتم از پدرم هم داغون تر شده بود
یکبار یادمه دلم مرغ میخواست پول نداشتم خونه خالی بود هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم حتی مادرم از نونوایی نون نسیه میاورد
یادمه شبونه وارد یکی از خونه های محل شدم و یدونه خروس دزدیدم
کم کم برام عادت شد
دزدی شده بود کار هر روزم
توی محل مثل بمب خبرش پیچید
دیگه هرچی دزدیده میشد اگر کار من هم نبود میگفتن کار منه🙂
یه بار پول مواد نداشتم قاشق چنگال و پتو از خونه بردم فروختم که فقط بتونم مواد جور کنم
خودم خسته شده بودم از اون وضعیت
مادرم هر روز جلوی چشمام آب میشد دلم میخواست ترک کنم ولی نمیتونستم
همش از خدا میخواستم یه باره دیگه دستمو بگیره
میگفتم خدایا من دستم رو به سمتت دراز میکنم تو یکبار دست منو بگیر نامردم اگر برنگردم به زندگی
به گوش برادرام رسیده بود خبر دزدی هام
از شهرستان اومدن خونمون بهم گفتن برو کمپ تموم هزینه های کمپ با ما نمیذاریم بهت سخت بگذره بهت رسیدگی میکنیم بعدش برات کار جور میکنیم
نه نیاوردم و خودم رو سپردم به خدا
رفتم
دوره ی خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم خیلی تحقیر شدم وقتی برگشتم سفیدی موهای مادرم چند برابر شده بود
برادرام بهم کمک کردن لوازم تحریر می آوردم کنار خیابون کنار مدرسه و دانشگاه بساط میکردم ،انگار برکت و رزق و روزی برای اولین بار وارد زندگیمون شده بود
حالا خداروشکر از زندگیم راضی ام
مدتی بعد از پاکیم ازدواج کردم و همه چی رو قبل از ازدواج به همسرم گفتم
شرایطم رو قبول کرد و کنارم موند
خیلی وقت ها میومد باهام پای بساط
با نداریم ساخت
الان باهم مغازه ی لوازم تحریر داریم و شکرخدا از زندگیمون خیلی راضی ام
اگر به اعتیاد آلوده اید از خدا بخواید کمکتون کنه خدا دست رد به سینه ی بنده هاش نمیزنه
اراده کنید و بذارید کنار
یک بار برای همیشه درد بکشید تا تموم شه بره بهتر از اینه که هر روز آلوده باشید و همه جوره هر روز درد بکشید
امیدوارم اگر کسی درگیر اعتیاد هستش از کنار این پیام من ساده گذر نکنه و اراده کنه برای پاکی
دلتون شاد ممنونم که خوندید❤️
- 🩵
تجربههای ترک مواد
0
پسند
نظرات
10 نظرباید یه زبانی رو تدریس کنه که شی گرا باشه
حالا ریاضیات مهندسی ،گسسته و آمار
ولی برید اعتراض کنید ،اخه سی رو کجایی دلم بزارم