U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
February 19, 2025 at 10:35 AM
تجربه ی سرطان روده :

خیلی مردد بودم که اینو بفرستم یا نه
ولی چون خودمون خیلی درگیرش بودیم و دیر شد گفتم شاید حتی به درد یه نفرم بخوره البته امیدوارم هرگز این وضعیت پیش نیاد براتون
پدرم یه عمل زانو داشت، کمخونی داشت و سنش بالا بود بهش کیسه خون وصل کردن
اون مدت گذشت ولی حالش خوب نبود
نمی‌تونست راه بره انگار جون نداشت
هرچیم چیزای مقوی می‌دادیم بهتر نمی‌شد
از قبل شکمش خوب کار نمی‌کرد و هردکتری می‌رفتیم ملین می‌دادن و می‌گفتن واسه سنشه
خلاصه که کم کم افت قند و فشار شدید هرروز پیدا کرد
اینقدر دکتر بردیمش هیچکس درست تشخیص نمیداد چی به چیه
سونوگرافی هم هیچی نشون نمی‌داد و ازمایش خون کمخونی رو فقط نشون میداد
خلاصه که بالاخره رفتیم پیش یه دکتر خون و سریعا کیسه خونی که ذکترای قبلی تجویز کرده بودن رو قطع کرد
از سر تا پا اسکن کرد هیچی نبود
تا اینکه کم کم با کار نکردن شکم شک کرد در مورد گوارشش
این شد که اندوسکوپی انجام داد هیچی نبود و کولونوسکوپی و یهو دید بعله متاسفانه روده پر کولون هستش(البته بعدش مشخص شد که اندازش از کولون بزرگتره و غده سرطانیه)
چنتا رو در اوردن تو کولونوسکوپی
انگار این غده‌ ها خون بدن و خونی که تزریق میشده رو می‌ مکیدن
یادمه حتی بهش سرم میخواستن بزنن رگ نداشت خشک شده بود خونش اینقدر کم بود
طبق نظر بهترین دکترایی که پیدا کرده بودیم و حتی یکی رو از خارج اورده بودیم دوتا از غده ها قرار شد با عمل خارج بشن
عمل انجام شد یکی هم دراومد ولی خیلی وضعیت بدتر بود اون یکی وسط روده ها بود و دراوردنش مساوی مرگ زیر عمل بود
ساعت ها عمل طول کشید جراحا با هم مشورت می کردن تماس میگرفتن اینور اونور که بهترین راه پیدا بشه
نهایتا به این رسیدن که غده همونجا بمونه و فقط راه روده باز بشه
باز شدن شکم غده سرطانی تهاجمی رو بدجور انگولک کرده بود و باعث شد خیلی سریع و به قول دکتر وحشی به همه جای بدن حمله کنه
چهار پنج ماه بیشتر دووم نیاورد
تو ی اسکن هسته ای و اینا مشخص شد کبد و کلیه و معده درگیر شدن
هیچی نمیتونست بخوره
هیچ جونی نداشت
تموم بدن پخش شده بود و حتی کف سرش هم دون دون بزرگ بود که فکر میکردیم جوشه ولی همش ازین بیماری بود
هفته اخر دیگه حتی نمیتونست حرف بزنه و تکون بخوره هیچیم نمیخورد فقط از پنجره اسمونو نگاه میکرد
پاهاش و ریه اش اب اورد
یادم نمیره با چه بدبختی یه اسپری کمیاب رو پیدا کردم و یبار فقط تونستم واسش بزنم که ریش باز بشه
و یه روز صبح تموم شد
ایست قلبی و تمام🖤
امیدوارم این بلاها از همتون دور باشه
ما تموم تلاشمونو کردیم که نشه ولی شد😔.
- 🖤
تجربه‌های پزشکی و درمانی
0 پسند

نظرات

10 نظر
Y
Yutab_A
February 21, 2025 at 09:34 PM
سرطان خیلی بده
خدا صبر بده به کسایی که درگیرشن❤️‍🩹💛
میتونم سرطانو تشبیه کنم به یه قشر در جامعه مون که عامل بدبختی ایران هستن..
0 پسند
O
Oooo_7_oooO
February 21, 2025 at 10:13 AM
واییی چ بد💔
روحش شاد
0 پسند
T
Thecatcherintherye7
February 21, 2025 at 09:00 AM
با تمام وجود درکت می‌کنم
نگهداری از بیمار سرطانی بسیار سخته

امیدوارم به اندازه غمت صبر داشته باشی
0 پسند
S
Soheil_sach
February 20, 2025 at 10:38 PM
عموی منم همین شد دارم دنبال نقاط اشتراک میگردم میشه بهم پیام بدید
0 پسند
Q
QWZiiiiiZkjjj
February 20, 2025 at 09:07 PM
خدا رحمت کنه روحش شاد ولی خب بنده ی خدا هم خیلی در طی دوره ی درمانی و اینا درد کشید...💔😞
0 پسند
S
Samira1395
February 20, 2025 at 06:40 PM
بنظر میاد دکتر اولی هم می دونسته مشکل دیگه ای هست اما پیگیر نشده که کار به اینجا نکشه
0 پسند
Q
Qwi_oxe
February 20, 2025 at 11:58 AM
خیلی ناراحت شدم واقعا خدا هیچکسو درگیر بیمارستانو دادگاه پاسگاها نکنه😢
0 پسند
A
ناشناس
February 20, 2025 at 09:09 AM
ناراحتی نخون خوب تجربه شو گذاشته شاید یکی بیماریشو داره بهش کمکی بشه
0 پسند
A
ناشناس
February 20, 2025 at 09:07 AM
چقدر وحشتناک بود...
0 پسند
A
ناشناس
February 20, 2025 at 07:34 AM
😔روح پدرت شاد
0 پسند

ثبت نظر شما