U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
March 18, 2025 at 05:51 AM
تجربه تعرض قرار گرفتن :

سلام دوستان
فک کنم کلاس ۴م بودم که این اتفاق واسم افتاد من الان ۱۹ سالمه ولی هنوزه هنوز این اتفاق رو نمیدونم فراموش کنم
من وقتی پدر و مادرم جایی میرفتن منو میبردن خونه مادربزرگم و من با عموم که حدود ۲۵ سالش بود خیلی راحت بودم اون همیشه باهم بازی میکرد من خیلی بچه ساکتی بودم اصلا کاری به کسی نداشتم و زیاد با اطرافیانم حرف نمیزدم کم کم رفتار عموم عوض شد تو جمع همون رفتار رو داشت ولی وقتی کسی نبود هی دست میزد به پام و بازوم اولاش من اصلا نمی‌دونستم این کارش اشتباه اصلا درک درستی ازش نداشتم ولی هر وقت تنها بودیم فرار میکردم از دستش. بعد ی بار پدر و مادرم که رفته بودن عید دیدنی همه رفتن باز منو اون تنها بودیم که من ترسیدم رفتم که برم خونه عمم که توی راه پله صدام زد گفت وایسا منم ترسیدم تندتند از پله رد میشدم گفتم عمو من میرم خداحافظ ولی تا وقتی رسیدم که در رو باز کنم گرفتم و از منو پشتمو کرد به خودش از روی شلوارم اومد خودشو تکون میداد هی من اون زمان دقیق یادم هی میگفتم عمو باید برم باید برم عموم میگفت الان میری یکم صبر کن بعد اینکه کارشون انجام داد گذاشت برم اون زمان که من رفتم ساعت ۲ بعدازظهر بود کوچمون خلوت بود (خونه عمم کنار خونه ماست)من خیلی ترسیده بودم بعد رفتم در خونه عمم رو زدم هیچکی نبود تنها تو کوچه نشستم نمیدونم چقدر گذشت که نگو عموم خاسته بره باشگاه میبینه من تو کوچم اومد دنبالم من کسی نبود برم پیشش باید باهاش میرفتم بعد باز همون کارشو انجام داد خیلی موقعیت های دیگه باز هم تنها بودیم انجام میداد من حتی نمی‌دونستم که این اشتباه فقط می‌فهمیدم که نباید انجام بده و هی فرار میکردم از دستش.
بعد حدود ی سال زن گرفت ی بار تو جمع نشسته بودم که حس کردم ی چیزی روی پاها تکون میخوره و بعد دیدم دستای اونه سریع بلند شدم رفتم پیش بابام نشستم فک کنم مامانم هم متوجه شد ولی مطمئنم متوجه نیت بد عموم نشده. مشکلاتی پیش اومد دیگه من چند سال عمومو ندیدم ولی حدودا ۱۷ سالم بود که باز رفت و امدا شروع شد و عموم دیگه کاری نکرد فقط خیلی واضح درمورد اندامم نظر میداد میگفت خیلی لاغر شدم چه خوب شدم این حرفا من میدونستم اون نیت خوبی این حرفا نمیزنه ولی پدر و مادرم اصلا متوجه نشدن تقصیر منم بود باید هموت موقع سریع بهشون میگفتم مه اون عوضی داره چیکار میکنه ولی نتونستم بگم.
خیلی طولانی شد دوستان شرمنده
من فقط میخواستم ببینم واسه کسی بگم یکم خالی میشم ولی میدونین اینجور چیزی هیچ وقت هیچ وقت از ذهن ادما نمیرن خواهشاً پدر یا مادر یا حتی خواهر و برادران عزیز لطفااااا نزارین کسی خیلی فرزند و خواهر یا برادرتون نزدیک شه مواظبشون باشین تا جایی توانتون هست من الان که ۱۹ سالمه حتی ی بار هم پیش کسی این حرفا رو نگفتم چون میدونم بگم پدرم اون رو میکشه خانوادگی نابود میشیم
خیلی ممنونم که خوندین❤️🫠.
- 💔
تجربه‌های مشترک
0 پسند

نظرات

10 نظر
A
ali_aa7575
March 18, 2025 at 09:12 PM
الهی عزیزم خیلی ناراحت کننده بود ،چقد لجن باش ک ب هم خون خودش انجام بده
بی شرف
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 08:12 PM
ناموسن درک نمیکنم چطور یه موجود زنده بگیم بهتره تا انسان چطور میتونه با همخون خودش همچین کاری کنه واقعا
0 پسند
G
Gharibe314
March 18, 2025 at 07:33 PM
بزرگوار چرا اینقدر راحت میگی
شما اصلا تجربه رفتن داری؟؟
اتفاقا در زمان اربعین خیلی هم رعایت میکنن
و همه جا امن و امان هست
اما غیر از اربعین باید آقا باهاتون باشه
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:15 PM
🙏🌻🙏
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:14 PM
آره به همین خاطر گفتم که یعنی هیچوقت تو زندگی بد نبینی
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:09 PM
آره معمولا اینجور میگیم
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:08 PM
منظورم همون مشکلی برات پیش نیاد😐
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:07 PM
خداروشکر
انشالا جای بد نری دیگه
0 پسند
A
ناشناس
March 18, 2025 at 07:04 PM
سلامتی شما
خودتون چخبر
گوشیتون دیگه مشکلی نداره
0 پسند
L
latiinnoooooo
March 18, 2025 at 06:31 PM
میگم مگه بد گفتم
0 پسند

ثبت نظر شما