تجربه اعتماد به غریبه :
اعتماد ب دیگران تجربه ای ک میخام براتون بگم برمیگرده ب چندسال پیش دانشگاه تهران قبول شدم رفتم برای ثبت نام اولین بار بود ک پایتخت میرفتم ندیده و نشناخته اینم بگم اهل کرمانشاه هستم رفتم ترمینال بلیط اتوبوس گرفتم ساعت یازده صبح سوار شدم بعد از چند دیقه ی پسر جوان هم شاید چندسالی ازم بزرگتر بود بغل دستم نشست وقتی هم صحبت شدیم دیدم همشهری درومدیم هردو از شهرستان جوانرود و من از اینکه ی همشهری پیدا کردم ک همسفر م شده خیلی خوشحال شدم اما دل غافل نمیدونستم چ نقشه شومی برام تو ذهنش داره نزدیک ساعت دو بعد از ظهر اتوبوس ی ربع توقف کرد من پیاده نشدم اما بغل دستی م رفت پایین بعد ده دیقه با دوتا چایی اومد داخل اتوبوس کنارم نشست و ب زور بم چایی تعارف کرد نگو ک داخل چایی چی ریخته بود بعد نیم ساعت سرم گیج رفت از حال رفتم وقتی ب تهران رسیدیم راننده اتوبوس ب زور بیدارم کرد وقتی بیدار شدم خیلی منگ بودم اصلا نمیدونستم کجام گیج گیج وقتی داخل کیفم رو نگاه کردم پول نقد همرام بود داخل کارت هزار تومن پول نداشتم نه گوشیم بود نه پول تو ی شهر غریب وقتی ب راننده گفتم بغل دستی م کو گفت کرج پیاده شده و من موندم تنها بی گوشی بی پول تو شهر غریب خدا میدونه اون روز چ بدبختی کشیدم خاستم بگم تو اتوبوس ماشین مسافری هرجا تاکسی غیر تاکسی ب هیچکس اعتماد نکنید و از دست هیچکس هیچی نخورین تازه من همشهری م بود بم رحم نکرد دیگ چ برسه ب غیر همشهری و بیگانه.
- 🔪
اعتماد ب دیگران تجربه ای ک میخام براتون بگم برمیگرده ب چندسال پیش دانشگاه تهران قبول شدم رفتم برای ثبت نام اولین بار بود ک پایتخت میرفتم ندیده و نشناخته اینم بگم اهل کرمانشاه هستم رفتم ترمینال بلیط اتوبوس گرفتم ساعت یازده صبح سوار شدم بعد از چند دیقه ی پسر جوان هم شاید چندسالی ازم بزرگتر بود بغل دستم نشست وقتی هم صحبت شدیم دیدم همشهری درومدیم هردو از شهرستان جوانرود و من از اینکه ی همشهری پیدا کردم ک همسفر م شده خیلی خوشحال شدم اما دل غافل نمیدونستم چ نقشه شومی برام تو ذهنش داره نزدیک ساعت دو بعد از ظهر اتوبوس ی ربع توقف کرد من پیاده نشدم اما بغل دستی م رفت پایین بعد ده دیقه با دوتا چایی اومد داخل اتوبوس کنارم نشست و ب زور بم چایی تعارف کرد نگو ک داخل چایی چی ریخته بود بعد نیم ساعت سرم گیج رفت از حال رفتم وقتی ب تهران رسیدیم راننده اتوبوس ب زور بیدارم کرد وقتی بیدار شدم خیلی منگ بودم اصلا نمیدونستم کجام گیج گیج وقتی داخل کیفم رو نگاه کردم پول نقد همرام بود داخل کارت هزار تومن پول نداشتم نه گوشیم بود نه پول تو ی شهر غریب وقتی ب راننده گفتم بغل دستی م کو گفت کرج پیاده شده و من موندم تنها بی گوشی بی پول تو شهر غریب خدا میدونه اون روز چ بدبختی کشیدم خاستم بگم تو اتوبوس ماشین مسافری هرجا تاکسی غیر تاکسی ب هیچکس اعتماد نکنید و از دست هیچکس هیچی نخورین تازه من همشهری م بود بم رحم نکرد دیگ چ برسه ب غیر همشهری و بیگانه.
- 🔪
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
10 نظرواقعا موندم چطور پول حروم رو میتونن استفاده کنن
بد همه جا هست.