U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
April 25, 2025 at 09:21 AM
تجربه اعتماد به غریبه :

اعتماد ب دیگران تجربه ای ک میخام براتون بگم برمیگرده ب چندسال پیش دانشگاه تهران قبول شدم رفتم برای ثبت نام اولین بار بود ک پایتخت میرفتم ندیده و نشناخته اینم بگم اهل کرمانشاه هستم رفتم ترمینال بلیط اتوبوس گرفتم ساعت یازده صبح سوار شدم بعد از چند دیقه ی پسر جوان هم شاید چندسالی ازم بزرگتر بود بغل دستم نشست وقتی هم صحبت شدیم دیدم همشهری درومدیم هردو از شهرستان جوانرود و من از اینکه ی همشهری پیدا کردم ک همسفر م شده خیلی خوشحال شدم اما دل غافل نمیدونستم چ نقشه شومی برام تو ذهنش داره نزدیک ساعت دو بعد از ظهر اتوبوس ی ربع توقف کرد من پیاده نشدم اما بغل دستی م رفت پایین بعد ده دیقه با دوتا چایی اومد داخل اتوبوس کنارم نشست و ب زور بم چایی تعارف کرد نگو ک داخل چایی چی ریخته بود بعد نیم ساعت سرم گیج رفت از حال رفتم وقتی ب تهران رسیدیم راننده اتوبوس ب زور بیدارم کرد وقتی بیدار شدم خیلی منگ بودم اصلا نمیدونستم کجام گیج گیج وقتی داخل کیفم رو نگاه کردم پول نقد همرام بود داخل کارت هزار تومن پول نداشتم نه گوشیم بود نه پول تو ی شهر غریب وقتی ب راننده گفتم بغل دستی م کو گفت کرج پیاده شده و من موندم تنها بی گوشی بی پول تو شهر غریب خدا میدونه اون روز چ بدبختی کشیدم خاستم بگم تو اتوبوس ماشین مسافری هرجا تاکسی غیر تاکسی ب هیچکس اعتماد نکنید و از دست هیچکس هیچی نخورین تازه من همشهری م بود بم رحم نکرد دیگ چ برسه ب غیر همشهری و بیگانه.
- 🔪
تجربه‌های مشترک
0 پسند

نظرات

10 نظر
N
n_zm11
April 26, 2025 at 08:40 AM
نویسنده پسره😁
0 پسند
A
ناشناس
April 26, 2025 at 06:01 AM
تو ببین چقدر ساده بودی رفتی شهر غریب
بعد خاطر اینکه طرف همشهریت بود بهش اعتماد کردی
همون اولین بار هم اومده بهت چایی خورونده
توام خوردیش
خاک تو سرت چقدر ساده ای تو دختر 😂😂😂😂از حجم سادگیت خندم میگیره
بعد تو چایی هم تو نفهمیدی ولی از چیزی که گفتی قرص خواب بوده اسمشون یادم رفته
ولی ی سری ها هستن همون اول که میندازی یا تو چیزی حل میشه طرف سرش حس سنگینی پیدا می‌کنه بعد می‌خوابه انگار که بی هوش شده ولی بی هوشی نیست فقط خوابت سنگین میشه چیزی نمی فهمی بعد بیدار میشی خود به خود
توام ساده بودی بهش اعتماد کردی خوردیش و ....
من تو شهر غریب دانشجو بودم با دوستام دختر بودن دوست بودم بهشون اعتماد نداشتم
چه برسه ی پسر بیاد کنارم بشینه بهش زودی اعتماد کنم بعد چایی بگیرم ازش بخورم
😂😂😂چقدر ساده بودی ط 😐😐😐😐😐😐😐
همه چیمو از دوستام پنهون میکردم هر جا میرفتم هر کاری میکردم کسی نمی گفتم
آدرس هم اولین بار تو شهر غریب بودم جایی نمی شناختم
اسنپ هم سوار نمی شدم تنهایی مگه با دوستام جمعی
فقط تاکسی و اتوبوس و مترو شهری استفاده میکردم
آدرس هم بلد نبودم جایی تو گوگل سرچ میکردم جایی که میخواستم برم مثلا کتابخونه فلان جا
تو مسیریاب و نشان میزدم پیاده میرفتم بعد تو راه از افراد شهر آدرس می‌پرسیدم و جای اتوبوس وکی میاد و..... سوار اتوبوس میشدم
برگشتنی هم نمی‌دونستم کجا پیاده باید بشم نمی شناختم تو‌ اتوبوس از همه می‌پرسیدم میگفتم من فلان جا می‌خوام پیاده شم بهم بگین ممنونم و تو جی پی اس گوشیم میزدم تو همون مسیر پیاده میشدم

تو شهر غریب نباید ساده باشی باید خیلی زرنگ باشی تا بتونی گیریم خودت از آب بکشی بیرون
من که زرنگ بودم
ولی تو خیلی سادگی کردی 😂😂😂
ی سری نکات زندگی تو شهر غریب هست عنوان تجربه می‌فرستم چنل تا همه استفاده کنند
و ی سری چیزای دیگه که بر حسب چیزایی که از بقیه دیدم برام تجربه شده اونارم میگم استفاده کنید
ولی دیگه ساده نباش
0 پسند
Z
zf76789
April 26, 2025 at 04:30 AM
خوب بوده کار دیگه ای نکرده
0 پسند
A
ناشناس
April 26, 2025 at 04:26 AM
اخی گناه داشته چه مرد لاشی . بی ناموسی بوده
0 پسند
A
ناشناس
April 26, 2025 at 04:25 AM
دقیقاً همینطوره، مرد فیبر نوری
0 پسند
F
Fiberopticman
April 26, 2025 at 04:17 AM
مصداق تخم حروم ایشون بودن
0 پسند
A
ناشناس
April 26, 2025 at 03:33 AM
0 پسند
A
ناشناس
April 25, 2025 at 11:31 PM
خوب بخابی شب خوش
0 پسند
A
ناشناس
April 25, 2025 at 11:30 PM
شب بخیر
0 پسند
A
ناشناس
April 25, 2025 at 11:30 PM
هوم
0 پسند

ثبت نظر شما