تجربه ازدواج با اختلاف سنی زیاد :
سلام
در رابطه با ازدواج با فاصله سنی زیاد میخواستم بگم
من ۲۶ سالمه و همسرم ۳۸ هستن
اولاش چون من خیلی سنم پایین بود که ازدواج کردیم سخت بود تا کنار اومدم ولی کم کم با گذشت زمان به همسرم علاقه مند شدم(ازدواجمون سنتی بود) الان دوتا فرزندم دارم و خداروشکر زندگی خوبی دارم، خیلی جاها همسرم مثل یک پدر کنارم بوده همیشه مراقبم بوده. خیلی جاها که من اشتباه میکردم بجای سرزنش یا مخالفت با کارهام که از نظر اون اشتباه بودن مثل یه حامی پشتم بوده و خوشحالم از اینکه با خودش بزرگ شدم . از لحاظ ظاهری هم این تفاوت فهمیده میشه کاملا و خیلی جاها خیلیا این حرف و گفتن ولی خب اهمیتی ندادم،چون اگه واقعا طرفتو دوست داشته باشی حرفای بقیه برات اهمیتی نداره.
خلاصه که این رابطه ها بسته به شخصیت و طرز تفکر و زندگی طرفت و اینکه شخصیت هاتون بسازه باهم بستگی داره. همسرم خیلی جاها میتونست همراهم نباشه و مخالف کنه برای خیلی کار ها ولی همیشه بوده
امیدوارم همه به خواسته هاتون برسید.
- 🤩
سلام
در رابطه با ازدواج با فاصله سنی زیاد میخواستم بگم
من ۲۶ سالمه و همسرم ۳۸ هستن
اولاش چون من خیلی سنم پایین بود که ازدواج کردیم سخت بود تا کنار اومدم ولی کم کم با گذشت زمان به همسرم علاقه مند شدم(ازدواجمون سنتی بود) الان دوتا فرزندم دارم و خداروشکر زندگی خوبی دارم، خیلی جاها همسرم مثل یک پدر کنارم بوده همیشه مراقبم بوده. خیلی جاها که من اشتباه میکردم بجای سرزنش یا مخالفت با کارهام که از نظر اون اشتباه بودن مثل یه حامی پشتم بوده و خوشحالم از اینکه با خودش بزرگ شدم . از لحاظ ظاهری هم این تفاوت فهمیده میشه کاملا و خیلی جاها خیلیا این حرف و گفتن ولی خب اهمیتی ندادم،چون اگه واقعا طرفتو دوست داشته باشی حرفای بقیه برات اهمیتی نداره.
خلاصه که این رابطه ها بسته به شخصیت و طرز تفکر و زندگی طرفت و اینکه شخصیت هاتون بسازه باهم بستگی داره. همسرم خیلی جاها میتونست همراهم نباشه و مخالف کنه برای خیلی کار ها ولی همیشه بوده
امیدوارم همه به خواسته هاتون برسید.
- 🤩
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
733 نظرحوصله داریا
اما عشق واقعی همیشه همراه با جنونه برای عشق باید دیوانه بود
اما آدما بعد از اینکه از دیوانگی ضربه خوردن دیگه احتیاط میکنن =))
جنون و دیوانگیِ عشق یعنی پذیرفتن و شیفتگی نسبت به یک نفر با تمام آسیب ها و کمبود ها و نداشته هاش.
یعنی زمان زیادی رو به پای یک نفر ریختن.
یعنی احمقانه امیدوار بودن و احمقانه لبخند زدن.
یعنی خیال پردازی بدون محدودیت.
یعنی رویاپردازی بدون ترس !
یعنی بی پروایی خالص ...
و من فکر نمیکنم آدما همیشه بتونن این خصال رو با خودشون نگهدارن =)