U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
May 26, 2025 at 05:54 PM
تجربه تراپی رفتن :

یکی از روانپزشک رفتنش تجربشو گفت گفتم منم بگم
مشکلی که من داشتم افسردگی شدید به همراه اختلال دو قطبی بود، البته خودم نمیدونستم که این مشکلاتو دارم حتی بهش فکر هم نمیکردم و میگفتم من هیچیم نیست و سالمم، منم بار ها خودک‌شی‌ رو امتحان کردم و تفکرات خودک‌شی زیاد داشتم و یکی از دلایلی که میگفتم حالم خوبه و مشکلی ندارم برای داشتن اختلال دو قطبیم بود (اگر نمیدونید چطوریه: الان حالت عالیه دو دقیقه بعد حالت خراب میشه و این چرخه هی ادامه پیدا میکنه برا همین میگفتم حالم خوبه و هیچیم نیست) هر راه حلی رو که تو فضای مجازی میدیدم هم انجام میدادم تا حالم خوب شه و به زندگی برگردم، در ۲۴ ساعت من همش تفکرات خودک‌شی داشتم و تمام فکر و رفتارام شده بود مرگ و مردن، میرفتم باشگاه فایده نداشت من هنوزم درگیر افکار خودک‌شی بودم، خیلی دلم میخواست که حالم خوب بشه و به زندگی برگردم از طرفی هم دلم میخواست که بمیرم ولی جلو خودمو می‌گرفتم که کاری نکنم، اول رفتم پیش روانشناس و فقط گریه میکردم برام فایده ای نداشت ولش کردم، این قضیه که دارم بهتون میگم برا ۲ سال پیشه. رفتم پیش روانپزشک جلسه اول فقط گریه کردم و برام قرص نوشت گفت هفته بعد دوباره بیا، هفته بعد رفتم بازم فقط گریه کردم قرصارو برام برای یک ماه نوشت، کم کم که داشتم به یک ماه نزدیک میشدم تاثیر قرصا رو دیدم رو خودم، حالم از این رو به اون رو شده بود به زندگی برگشتم دیگه ۲۴ ساعت فکرم مرگ نبود کمتر دگیر تفکرات مرگ میشدم، برا ماه دوم رفتم پیشش و قرصا رو برام دوزشونو عوض کرد و من حالم عالی عالی شد، یک سال رفتم پیشش بعدش خودش قرصارو برام ذره ذره کم کرده کرد و دیگه قرصارو نخوردم (اینم بهتون بگم به هیچ عنوان قرص‌ها رو یک دفعه خودتون ول نکنید)
اینجوری بگم بهتون قبل از اینکه پیش روانپزشک برم از وقتی که بیدار می‌شدم تا وقتی که بخوابیدم فکر من درگیر تفکرات خودکشی بود این اواخر قبل از اینکه برم پیش روانپزشک خیلی خودمو کنترل می‌کردم که دست به کاری نزنم چون سابقم توی انجام خودکشی زیاد بود، بعد از اینکه رفتم پیش روانپزشک به زندگی برگشتم تونستم یاد بگیرم چه جوری خوشحال باشم تونستم یاد بگیرم چه جوری از اتفاقات روزمره زندگی لذت ببرم چه جوری تو همین اتفاقات ساده روزمره خوشحال باشم، البته بگما بعد از اینکه پیش روانپزشک رفتم و حالم خوب شد خودمو گم کردم خیلی زمان برد که خودمو پیدا کنم بالاخره از این رو به اون رو شدم و تازه باید خودمو پیدا می‌کردم و خیلی راه داشتم که خودمو پیدا بکنم و اینم بگم وزنم خیلی کم شده بود خیلی، پیش روانپزشک که رفتم برام دو تا قرص تقویت اشتها نوشت اونا رو که مصرف کردم تونستم به وزن عادی برگردم، الان دو سال که گذشته و دیگه پیش روانپزشک نمیرم به زندگی برگشتم رفتم دانشگاه رفتم سر کار و مهمتر از اون اینکه تونستم یاد بگیرم توی اتفاقات روزمره زندگی خوشحالی رو پیدا کنم
شاید نظرم اشتباه باشه ولی اگر که درگیر افسردگی هستید و از زندگی روزمرتون افتادین و انگیزه ندارید هر کاری رو هم امتحان کردین ولی براتون نتیجه نداشت حتماً پیش روانپزشک برید.
- 💭
تجربه‌های درمان اختلالات روانی
0 پسند

نظرات

10 نظر
S
saeed_s99
May 26, 2025 at 08:26 PM
بعضیا روح و روانشون ضعیف با نوشخار فکری بدتر میکنن.
‌..
بعضی هاهم شرایط موجود و ادمای اطراف
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:24 PM
واسه شناخت خودتون تله های زندگی خیلی مهم ان
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید درمودشون صحبت میکنه
اینکه چرا گیر یکسری ادمها د کارها و رفتارهای تکراری میفتیم
خیلی جالبه اگه وقت نداریم صوتی گوش بدین
تو کست باکس هست
0 پسند
A
asadi98mm
May 26, 2025 at 08:23 PM
چی زیاد مهمه نه🫠😂
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:20 PM
من وقتی اون کتاب و فایل صوتی اشو گوش کر م
دیدم چقققققققققققدر خشم نهفته دارم از مامانم
چقدر تمام این سالها از مامانم ناراحت بودم
اما پشت ی نقاب قایم شدم
فهمیدم
چون مامانم خواسته یا ناخواسته منو و نادیده گرفته بوده تو کودکی یا اصلا شاید من این حس و داشتم که نادیده گرفته شدم
رفتم توی ی فازی که من بیشتر به مامانم بچسبم
بنمیدونم چطوری بگم بهتون
انگار میخواستم مامانمو شرمنده کنم
ببین تو حواست به من نبود اون طوری که من دوست داشتم
ولی من همه حواسم به تو
همه فکر و ذکرم تویی
حتی بعد رفتن مامانمم با این عزاداری طولانی خواستم که خجالت زده اش کنم
خواستم بفهمه و شرمنده بشه
وبعد از ۸ سال از این غم رها شدم
مشاوره خوب و بد زیاده
من خودم به جز جلسات مشاوره ای که میرم گاهی
کتاب میخونم
کلی پادکست گوش میکنم
دوره تهیه میکنم
و به نظرم سلامت روان خیلی مهم
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:16 PM
من پیش روان پزشک نرفتم
اما مشاوره چرا رفتم
بعد ازاین که مامانم ۸سال فوت شده بود
من هنوزم واسش عزاداری میکردم
نمیگم هر شب گریه میکردم
ولی اکثر روزا تو این ۸سال من گریه کردم و حالم بد بود
هرکاری میخواستم بکنم فکر میکردم ناقص ام
من ۱۸سالم بود مامانمو از دست دادم خیلی مامانمو دوست داشتم
پرخوری عصبی شدید
افسردگی
بی حس و حالی
خشم
وکلی مشکلات دیگه داشتم
همه اش رو هم مقصر رفتن مامانم میدونستم
واقعا خسته شده بودم ازاین حالت روحی خودم ازاین حجم غم و درد و رفتم مشاوره
کلی حرف زدم از همه اعضای خونواده ام
رفتارهایی که ازارم داده تو بچگی حرف هاشون که عزت نفس و اعتماد به نفسمو لهه کرده
خلاصه ازهمه گفتم جز مامانمم
وقتی مشاوره بهم گفت از مامانت بگو
من فقط ی ربع اخر جلسه مشاوره امو هق هق میکردم و میگفتم من مامانمو دوست دارم خیلیییی هم داشتم و دارم با اون هیچ مشکلی ندارم
مشاوره ام گفت مشکل اصلی تو مامانته و من گیج بودم
نمیتونستم هیچ حرفی بزنم و فقط با حالت خیلی بدی هق هق میکردم و جلسه تموم شد و یکسری تکلیف و توضیحات مشاوره ام بهم داد
بهم گفت کتاب مامان و معنای زندگی رو حتما بخونم
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:09 PM
کاش میشد بگین چیشد که به اینجا رسیده بودین
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:06 PM
نه جدی الان این متن چی میگه
بالاخره خیلی دوست داشته باشیم یا کم
0 پسند
M
Mr_0style0
May 26, 2025 at 08:05 PM
ها پسر داشتوم میرفتوم کار یه پژو پارسه
زد زیره موتوریه
0 پسند
M
mdsd_81
May 26, 2025 at 08:05 PM
همینش خوبه.
0 پسند
A
ناشناس
May 26, 2025 at 08:05 PM
مقصد نداره ولی
احتمالا همش منظره باشه
0 پسند

ثبت نظر شما