تجربه کار درداروخانه :
من اول هیچی بلد نبودم هیچ مدرک مربوطه هم نداشتم یه روز رفتم وازفرداش استخدام شدم شروع کارم باداروخونه شبانه روزی بود روز اول ازاسترس فشارم افتاد خداروشکر همه باهام خوب بودن فقط قفسه هارونگاه میکردم ومرتب میکردم چندروزی گذشت توی قسمت بهداشتی بودم بهم کارباسیستم یاددادن وکسری مینوشتم ومیاوردم که چون توی سبد میریختن خیلی سخت بود ازپله هابیارم بالا بعضی وقتاهم که شلوغ نبود پسراکمک میکردن همش میگفتن اگه نکنی یه نیرودیگه میگیریم وحق نداری بشینی یاباگوشیت وربری تایک ماه دوشیفت بودم بعد که تک شیفت شدم توقع هارفت بالاتر باید صندوقم جواب میدادم تا12شب میموندم مشتری جواب میدادم کسری وتمیزکاری هاهم بود وچون صاحب کار بالاسرمون نبود مسئولای هربخش خودمختارانه تصمیم میگرفتن ویه حوری اذیت میکردن ازگیردادنای بیخود تاچیدن شیفت ومرخصی ندادن
یک سالی موندم وواقعا توی اون حواعصابم ضعیف شد پاهام واریس گرفت وهرنوع بیماری که مردم داشتن به منم سرایت میکردوبدجوری سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده بود
بعد تصمیم گرفتم داروشناسی بخونم آزموناشودادم ومدرکشو گرفتم وچون نیرونبود به اجبار ونخواستن مسئول بهش دارویی من رفتم قسمت دارویی که ازهمون روز هرجی توهین وبی احترامی بلدبود گفت ازیه اشتباه کوچیک که بزرگش میکردتااینکه ازهمه چی من ایراد بگیره بعدا فهمیدم جای من میخاسته دختردوستش بیاد که ظاهراً من رفتم واینکه تواون دوسالی که من بخش دارویی بودم اصلانمیذاشت من نسخه هارویاد بگیرم دائم ازکارم ایرادمیگرفت تاپیش صاحب داروخونه حقوقموپایین بیاره وهروقتم بازرس میومد مارومیفرستادن انبار یامیگفتن اینا کارآموزن وبیمه مونوردنمیکردن ولی باهمه اینامن موفق شدم نسخه پیچی رویادبگیرم وتوی جای جدیدی شروع به کارکنم وصدالبته ازحق وحقوقات خودم دفاع کنم شرایط بد بود ولی من لوس لجبازوساخت که خودکفا ومستقل بشم.
- 🤗
من اول هیچی بلد نبودم هیچ مدرک مربوطه هم نداشتم یه روز رفتم وازفرداش استخدام شدم شروع کارم باداروخونه شبانه روزی بود روز اول ازاسترس فشارم افتاد خداروشکر همه باهام خوب بودن فقط قفسه هارونگاه میکردم ومرتب میکردم چندروزی گذشت توی قسمت بهداشتی بودم بهم کارباسیستم یاددادن وکسری مینوشتم ومیاوردم که چون توی سبد میریختن خیلی سخت بود ازپله هابیارم بالا بعضی وقتاهم که شلوغ نبود پسراکمک میکردن همش میگفتن اگه نکنی یه نیرودیگه میگیریم وحق نداری بشینی یاباگوشیت وربری تایک ماه دوشیفت بودم بعد که تک شیفت شدم توقع هارفت بالاتر باید صندوقم جواب میدادم تا12شب میموندم مشتری جواب میدادم کسری وتمیزکاری هاهم بود وچون صاحب کار بالاسرمون نبود مسئولای هربخش خودمختارانه تصمیم میگرفتن ویه حوری اذیت میکردن ازگیردادنای بیخود تاچیدن شیفت ومرخصی ندادن
یک سالی موندم وواقعا توی اون حواعصابم ضعیف شد پاهام واریس گرفت وهرنوع بیماری که مردم داشتن به منم سرایت میکردوبدجوری سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده بود
بعد تصمیم گرفتم داروشناسی بخونم آزموناشودادم ومدرکشو گرفتم وچون نیرونبود به اجبار ونخواستن مسئول بهش دارویی من رفتم قسمت دارویی که ازهمون روز هرجی توهین وبی احترامی بلدبود گفت ازیه اشتباه کوچیک که بزرگش میکردتااینکه ازهمه چی من ایراد بگیره بعدا فهمیدم جای من میخاسته دختردوستش بیاد که ظاهراً من رفتم واینکه تواون دوسالی که من بخش دارویی بودم اصلانمیذاشت من نسخه هارویاد بگیرم دائم ازکارم ایرادمیگرفت تاپیش صاحب داروخونه حقوقموپایین بیاره وهروقتم بازرس میومد مارومیفرستادن انبار یامیگفتن اینا کارآموزن وبیمه مونوردنمیکردن ولی باهمه اینامن موفق شدم نسخه پیچی رویادبگیرم وتوی جای جدیدی شروع به کارکنم وصدالبته ازحق وحقوقات خودم دفاع کنم شرایط بد بود ولی من لوس لجبازوساخت که خودکفا ومستقل بشم.
- 🤗
تجربههای حرفهای
0
پسند
نظرات
10 نظرمیگفت: و من خودم را با خستگی تمام
از میان این فصل عبور میدهم،
فقط به امید نور کم سویی
که در دور دستها میدرخشد...
الان مشغول چه کاری هستی
بیمه ی ناقص و نصفه نیمه
چون تقاضام زیاده به محض اعتراض میگن بفرما برو
داروخونه و مدارس غیرانتفاعی بدترین جا برای کارکردن هستن
جسارت شما کار داروخانه ای دارید!!
با ی احترام ساده الکی گنده کردن قضیه نیست
وقتی همه تن ب هرخفتی ندن یادمیگیرن چجوری برخورد کنن