تجربه اسنپ گرفتن :
یه اتفاق خیلی ترسناکی حدودا یک سال پیش برای من افتاد. با دوستم قرار بود بریم بازار کفش بخریم، منم اونموقع ماشین نداشتم و اسنپ میگرفتم. تیپم کاملا معمولی بود و آرایش خاصی نداشتم کاملا معمولی بودم. نشستم داخل اسنپ. ایرپاد تو گوشم بود و آهنگ گوش میدادم و بیرونو نگاه میکردم. کم کم نگاهای راننده رو از آینه حس کردم. حتی حس کردم داره یه حرفایی میزنه ولی من چون ایرپاد تو گوشم بود نمیفهمیدم. کم کم دیدم داره میره داخل کوچه پس کوچه استرس گرفتم. غروب بود ساعت ۷ شب هنوز شب نشده بود. دیدم نه طبیعی نیست و وارد یه کوچه خلوت شده. منکه دیگه ترسیده بودم ایرپادمو دراوردم و گفتم آقا اینجا چرا اومدین دارید راهو اشتباه میرید، ماشینو نگه داشت و دیدم یه طوریه نفس نفس میزنه، بریده بریده گفت فقط چند دقیقه صبر کن بزار کارم تموم شه حالم بده!! اصلا نفهمیدم منظورش چیه تا اینکه دیدم درحال خودارضاییه. از ترس داشتم میلرزیدم و تموم بدنم یخ کرده بود. سریع درو باز کردم و پریدم بیرون و فقط میدوییدم. هیچوقت حال اون روزم یادم نمیره تموم کوچه رو تار میدیدم و فقط میدوییدم که برسم به سر خیابون. گوشیمو گرفتم زنگ زدم به پشتیبانی اسنپ. زنگ زدم و گزارش دادم. چون هنوز پایان سفر نخورده بود. چند بار از اسنپ باهام تماس گرفتن و معذرت خواهی کردن ولی من دیگه فوبیا گرفتم و بعد از اون تمام تلاشمو کردم و ماشین خریدم و خداروشکر الان راحتم.
- ▪️
یه اتفاق خیلی ترسناکی حدودا یک سال پیش برای من افتاد. با دوستم قرار بود بریم بازار کفش بخریم، منم اونموقع ماشین نداشتم و اسنپ میگرفتم. تیپم کاملا معمولی بود و آرایش خاصی نداشتم کاملا معمولی بودم. نشستم داخل اسنپ. ایرپاد تو گوشم بود و آهنگ گوش میدادم و بیرونو نگاه میکردم. کم کم نگاهای راننده رو از آینه حس کردم. حتی حس کردم داره یه حرفایی میزنه ولی من چون ایرپاد تو گوشم بود نمیفهمیدم. کم کم دیدم داره میره داخل کوچه پس کوچه استرس گرفتم. غروب بود ساعت ۷ شب هنوز شب نشده بود. دیدم نه طبیعی نیست و وارد یه کوچه خلوت شده. منکه دیگه ترسیده بودم ایرپادمو دراوردم و گفتم آقا اینجا چرا اومدین دارید راهو اشتباه میرید، ماشینو نگه داشت و دیدم یه طوریه نفس نفس میزنه، بریده بریده گفت فقط چند دقیقه صبر کن بزار کارم تموم شه حالم بده!! اصلا نفهمیدم منظورش چیه تا اینکه دیدم درحال خودارضاییه. از ترس داشتم میلرزیدم و تموم بدنم یخ کرده بود. سریع درو باز کردم و پریدم بیرون و فقط میدوییدم. هیچوقت حال اون روزم یادم نمیره تموم کوچه رو تار میدیدم و فقط میدوییدم که برسم به سر خیابون. گوشیمو گرفتم زنگ زدم به پشتیبانی اسنپ. زنگ زدم و گزارش دادم. چون هنوز پایان سفر نخورده بود. چند بار از اسنپ باهام تماس گرفتن و معذرت خواهی کردن ولی من دیگه فوبیا گرفتم و بعد از اون تمام تلاشمو کردم و ماشین خریدم و خداروشکر الان راحتم.
- ▪️
تجربههای مشترک
0
پسند
نظرات
10 نظرمیگم واسه این گوهی که خورده ی چک بزنه میپره از کلش
همه چیز که عزیز دل نباید با قانون و عقلانی قضاوت بشه
اگه احساسی فکر کنی و خودتو جای اون بنده خدا قطعا متفاوت بود جوابتون
حس نا امنی می ده.
بعد خوب علت این کارش در اون لحظه تویی و این خیلی وحشت ناکه
بله درست میفرمایید.