U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
August 15, 2025 at 12:08 PM
تجربه از دست دادن پدر :

خب من دیدم هر کی ی تجربه ای داره منم خواستم تجربه مو برای اولین بار بگم
بگم که من همیشه ترس از دست دادن پدرمو داشتم چون مریض هم بودن
کلا از ۱۰ سالگی شبا تو تنهایی ها میشستم گریه میکردم که خدا نکنه بابامو ازم بگیری (خیلی بابامو دوست داشتم خیلی زیاد بابایی بودم )
خلاصه پدرم خوب شد ولی بازم بیماری ش عود کرد.
زمان ۱۷سالگی م بود یعنی سال بعدش میخواستم برم دوازدهم و کنکور داشتم
بازم بابام بیماری ش برگشت البته این دفعه گفتن ی آزمایش هست که بیشتر از ۱۰۰میلیونه می‌فرستن خارج که ببینن فلان دارو اثر می‌کنه یا نه خلاصه ک پدرم این آزمایش هم داد
ولی چند وقت بعدش اخرای تابستون
پدرم فوت کرد
خیلی یهویی حتی شب قبل فوت ش خیلی هم حالش خوب بود اوکی بود هیچکس انتظار نداشت خیلی یهویی رفت و تنها مون گذاشت
هیچ وقت یادم نمیره من پیش کسی گریه نمی‌کردم ولی تا خبر رو شنیدم گریه میکردم جیغ می‌کشیدم موهامو می‌کشیدم
دقیقا سال کنکور این اتفاق برام افتاد هیچ وقت فکرش هم نمی‌کردم
ی مشاور تقریبا قبل چند روز فوت پدرم گرفته بودم ک دو روز بعد فوت پدرم ی برنامه داد ب چه سنگینی روزی ۱۰ ساعت درس خواندن ک دیگه مشاور بلاک کردم
ولی بعد دوهفته شایدم کمتر شروع کردم به درس خواندن میدونین خیلی سخت بود خیلی خودم در عجبم چجور دووم آوردم
روزا گاهی میرفتم کتابخونه می‌خوندم اون وقت هایی هم ک نمی‌رفتم تو خونه می‌خوندم
تقریبا بعد دو روز از فوت پدرم من دل درد های شدیدی می‌گرفتم ک تا چند ماه ادامه داشت ک ب خاطر فکر و خیال و استرس بود
گاهی از شدت دل دردی ک داشتم نمی‌تونستم کتابخونه بمونم
از لحاظ روحی هم بگم
مثلاً تو خونه درس می‌خوندم صدای ماشین که میومد فکر میکردم بابام اومده سریع میخواستم با خوشحالی برم مامانم رو خبر کنم که یادم میومد اصلا بابام نیست یهو وا میرفتم رو صندلی
شبا خونه مون خیلی ساکت بود حس افسردگی بهم میداد
شبا موقع بالشتم خیس بود بخاطر گریه هام
سال خیلی سختی بود از لحاظ روحی جسمی
هیچ وقت یادم نمیره ک اولین کتاب تست م رو پدرم برام گرفت
چقدر برام ذوق داشت
هرچند سختی هایی داشت ولی درکنارش خدا خیلی هوامو داشت و خیلیا حمایت م کردند خانوادم . حتی اون موقع داخل گروهی بودم برای خواندن رقابت که ادمین اونجا هم از نظر درسی کمک کرد
خداروشکر ک تو یکی از دانشگاه های خوب کشور قبول شدم .
متاسفم اگر ذره ای ناراحت شدین🙏.
- 🫂
تجربه‌های درمان اختلالات روانی
0 پسند

نظرات

200 نظر
Z
z_Z_Z_Z_z_13xx
August 15, 2025 at 05:02 PM
توصیه هایی ک من دارم فک کنم ی کتاب بشه😂
0 پسند
A
ناشناس
August 15, 2025 at 05:00 PM
بنظرم اگه بهش اضافه میکردی که از این دوران چی یاد گرفتی یا چه توصیه ای برا بقیه داری که زبونم لال زبونم لال . دور از جون همه.خدای نکرده یه روزی تو موقعیت مشابه قرار بگیرن، خیلی بهتر میشد.

هر چند غیر مستقیم میشه یه چیزایی فهمید.
0 پسند
F
Fez307
August 15, 2025 at 05:00 PM
روز پدر یادت رفت
روز عقد و محضر روز مجلس عروسیت همینطور
و خیلی مناسبت ها ....دیگه
0 پسند
Z
z_Z_Z_Z_z_13xx
August 15, 2025 at 04:59 PM
دقیقا
ولی بابام خیلی هوامو داره بعد مرگشم هر چی بخوام بهم میده بغلشو خواستم داد دستاشو خواستم داد و حتی پول نداشتم داد و من طی نشونه هایی فهمیدم همشو بابام میده و صدامو میشنوه و ازین بابت خوشحالم ک هر جا برم دارمش🥲
0 پسند
F
Fez307
August 15, 2025 at 04:58 PM
آره متوجه هستم ، حس تنهایی از تصور تنهایی سختره
0 پسند
Z
Zahra1365924
August 15, 2025 at 04:56 PM
بعد فوت بابا اولین ها خیلی سخته اولین مسافرت🥺 اولین مهمونی🥺 هی منتظری بیاد فکر میکنی رفته مسافرت برمیگرده هی با کوچکترین صدا از جا میپری😞 هرکی اذیتت کرده بغض میکنی میگی اگه بابام بود😭😭
0 پسند
Z
z_Z_Z_Z_z_13xx
August 15, 2025 at 04:53 PM
خیلی معذرت میخوام ناراحتتون کردم
0 پسند
Z
z_Z_Z_Z_z_13xx
August 15, 2025 at 04:52 PM
میتونی دوباره بنویسی!
0 پسند
Z
z_Z_Z_Z_z_13xx
August 15, 2025 at 04:52 PM
بدترش اینجاس بقیه قوی میدوننت ولی تو میدونی چقدر تنها بودی و تنهاتر شدی
0 پسند
P
pho1pho1
August 15, 2025 at 04:49 PM
پیامم پاک شد 🙂
0 پسند

ثبت نظر شما