تجربه ی ادامه تحصیل دادن تا مقاطع بالا:
سلام... خانم هستم 41 ساله. دارای مدرک دکترا از دانشگاه دولتی روزانه. رزومه ی علمی و پژوهشیه قوی هم دارم. اما باتوجه به وضعیت بد اقتصادی و استخدامی کشور، امکان جذب تو هیچ ارگان و سازمانی وجود ندارد. خیلی درس خوندم و سختی کشیدم که به اینجا برسم و سلامتی جسمی و روحی و روانیمم سر این درس خوندن و کنکور و آزمون دادن، به خطر افتاده. جالبه... برای استخدام در دستگاه های اجرایی، باید حتما آزمون استخدامی بدی.... این همه تا دکترا، کنکور پشت کنکور بخون آخرشم برای رفتن به سرکار باید جدا هم یه آزمون استخدامی بدی، تازه به شرط قبولی هم در آزمون کتبی و هم مصاحبه و عقیدت سیاسی، به صورت رسمی جذب نمیشی و هر لحظه امکان داره دیپورت کنن تا یه نورچشمی رو جای آدم بگیرن. ما که باختیم.... از من به اون جوون هایی که قصد ادامه تحصیل دارن... مخصوصا دختر خانم ها... به هیچ عنوان ادامه تحصیل ندید، اگه به قصد اشتغال باشه که کاری براتون نیست و اگه به قصد ازدواج تو محیط دانشگاه باشه، که بازم باتوجه به شرایط بد جامعه... مرد خوبی هم به اون صورت وجود نداره که بهش تکیه کنین.... بدترین ضربه ارو وقتی میخورین که وقتی فارغالتحصیل شدین، میبینین برگشتن ور دل خونواده، نه کاری براتون هست و نه ازدواجی.... و این تازه شروع مشکلات شما هست و درگیری های لفظی که با خونواده هاتون پیدا میکنین... چون نمیتونین مستقل باشین و مجبورین تا آخر عمرتون کنار خونواده هاتون طبق قوانین و شرایط اونا زندگی کنین....، برای جوون ها... اگه تمکن مالی دارین، حتما بعد از دیپلم یا لیسانس به فکر مهاجرت تحصیلی یا شغلی باشید و به هیچ عنوان به زندگی به اینجا و اشتغال و ازدواج و مستقل شدن فکر نکنین که باخت اساسی دادین... اگرم دنبال ادامه تحصیل دادن نیستین، که چه بهتر.... آسیبش خیلی کمتره تا ادامه تحصیل دادن تا مقطع بالا.... چون دیگه لجتون نمیگیره این همه درس خوندین و زحمت کشیدین اما هیچی به هیچی...
- 😢
سلام... خانم هستم 41 ساله. دارای مدرک دکترا از دانشگاه دولتی روزانه. رزومه ی علمی و پژوهشیه قوی هم دارم. اما باتوجه به وضعیت بد اقتصادی و استخدامی کشور، امکان جذب تو هیچ ارگان و سازمانی وجود ندارد. خیلی درس خوندم و سختی کشیدم که به اینجا برسم و سلامتی جسمی و روحی و روانیمم سر این درس خوندن و کنکور و آزمون دادن، به خطر افتاده. جالبه... برای استخدام در دستگاه های اجرایی، باید حتما آزمون استخدامی بدی.... این همه تا دکترا، کنکور پشت کنکور بخون آخرشم برای رفتن به سرکار باید جدا هم یه آزمون استخدامی بدی، تازه به شرط قبولی هم در آزمون کتبی و هم مصاحبه و عقیدت سیاسی، به صورت رسمی جذب نمیشی و هر لحظه امکان داره دیپورت کنن تا یه نورچشمی رو جای آدم بگیرن. ما که باختیم.... از من به اون جوون هایی که قصد ادامه تحصیل دارن... مخصوصا دختر خانم ها... به هیچ عنوان ادامه تحصیل ندید، اگه به قصد اشتغال باشه که کاری براتون نیست و اگه به قصد ازدواج تو محیط دانشگاه باشه، که بازم باتوجه به شرایط بد جامعه... مرد خوبی هم به اون صورت وجود نداره که بهش تکیه کنین.... بدترین ضربه ارو وقتی میخورین که وقتی فارغالتحصیل شدین، میبینین برگشتن ور دل خونواده، نه کاری براتون هست و نه ازدواجی.... و این تازه شروع مشکلات شما هست و درگیری های لفظی که با خونواده هاتون پیدا میکنین... چون نمیتونین مستقل باشین و مجبورین تا آخر عمرتون کنار خونواده هاتون طبق قوانین و شرایط اونا زندگی کنین....، برای جوون ها... اگه تمکن مالی دارین، حتما بعد از دیپلم یا لیسانس به فکر مهاجرت تحصیلی یا شغلی باشید و به هیچ عنوان به زندگی به اینجا و اشتغال و ازدواج و مستقل شدن فکر نکنین که باخت اساسی دادین... اگرم دنبال ادامه تحصیل دادن نیستین، که چه بهتر.... آسیبش خیلی کمتره تا ادامه تحصیل دادن تا مقطع بالا.... چون دیگه لجتون نمیگیره این همه درس خوندین و زحمت کشیدین اما هیچی به هیچی...
- 😢
تجربههای حرفهای
0
پسند
نظرات
10 نظرجامعه ایران در دهه اخیر به علت بحرانهای متمادی سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی و تهدیدهای مداوم نظامی و سقوط اقتصادی و تحریم و مشکلات فرهنگی و.. جامعه خاصی در جهان است. این مشکلات به حدی است که زندگی در ایران امروز را به امر دشواری تبدیل نموده و «ترس و بیم» را به ویژگی اصلی زندگی شهروند ایرانی تبدیل کرده است
در ایران امروز هر روز باید نگران بود تا خدای نکرده ناقوس آغاز جنگ نواخته نشود. هر روز باید نگران بود تا سخنان عجیب و اعمال محیر العقولی از سوی برخی صاحبان تریبون سر نزده و آرامش روانی جامعه به هم ریخته نشود. هر روز باید نگران بود که اتوبوس های فرسوده و جاده های غیر استانداردمان جان سربازان و دانش آموزانمان را نگیرد. هر روز باید نگران باشیم حلبی های سواریمان زیر چرخ ماشین های سنگین تولید نیم قرن پیش اروپا و امریکا له نشوند. هر روز باید نگران بود که آلودگی هوا، کودکان و بیمارانمان را خفه نکند. هر روز باید نگران بود که مطرودان و اشرار و اراذل بی شمار، بچه هایمان را ندزدند، کودکی را مورد تجاوز ندهد یا در کوچه و خیابان چاقو کنار گلویمان نگذارند..
هر روز باید نگران بود که فردی خود را نماینده خداوند بر روی زمین می داند اسید و چاقو به دست در خیابان ها به دنبال به دست آوردن دل خدا نباشد.
هر روز باید نگران بود که زلزله و سیل خانه های کاهگلی و غیر استانداردمان را به قبر خانوادگیمان تبدیل نکند.
هر روز باید نگران بود که خشکسالی و کمبود آب اشک های کشاوزانمان را جاری نسازد.
هر روز باید نگران بود که دانش آموزان و معلمانمان مدارسمان را با رینگ بوکس و کشتی کج اشتباه نگیرند.
هر روز باید نگران بود که هواپیماها و قطارها و کشتی هایمان فرسوده یمان در آسمان و زمین و دریا دچار اشتباه و خطای انسانی نشوند.
هر روز باید نگران بود که رسانه هایی که با نام ملی و ضدملی در حال فعالیتند اعصاب و روح و روان و قلب و سلامت جامعه را نابود نکنند.
هر روز باید نگران بود که قیمت کالاهای مصرفی مان چند برابر نشود.
هر روز باید نگران بود که دخل و خرجمان با هم نمی خواند. هر روز باید نگران بود که قحطی نیاید و..
ما در این سرزمین انگار آفریده شده ایم تا در بیم و ترس زندگی کنیم و هر روز نگران خشکسالی، نگران جنگ، نگران خشونت، نگران تصادف، نگران زلزله، نگران سوریه شدن، نگران اتاق های بازداشت، نگران کودکان کار، نگران بیکاری، نگران گرانی، نگران قحطی، نگران قیمت قبر و نگران... باشیم.
اشتباه گفتم ببخشید
منظورتونو متوجه نمیشم